English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heavenliness U روحانی الوهیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
divinity U الوهیت
godhead U الوهیت
godhood U الوهیت
deva U الوهیت
godship U الوهیت
numen U الوهیت
divinities U الوهیت
godhead U رب النوع جوهر الوهیت
deification U قائل به الوهیت شخص یاچیزی
deify U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deified U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deifying U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deifies U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
spiritual U روحانی
spiritualist U روحانی
spiritualists U روحانی
etherean U روحانی
herdsman U روحانی
heavenly U روحانی
herdsmen U روحانی
spiritually U روحانی
sacred U روحانی
unworldly U روحانی
anagogic U روحانی
marabou U روحانی
ethereal U روحانی
clergymen U روحانی
clergyman U روحانی
unwordly U روحانی
unfrocked U روحانی
marabout U روحانی
perdition U مرگ روحانی
temporal U غیر روحانی
spirituality U عالم روحانی
pastor U پیشوای روحانی
pastors U پیشوای روحانی
spiritualize U روحانی کردن
hierarch U رئیس روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
laywoman U زن غیر روحانی
pater U پدر روحانی
etherealize U روحانی کردن
prelacy U حکومت روحانی
residentiary U روحانی مقیم
copartnership U ردای روحانی
spirilual nutriment U غذای روحانی
hymns U سرود روحانی
charisma U جذبه روحانی
lay U غیر روحانی
hymn U سرود روحانی
lays U غیر روحانی
padres U پدر روحانی
padre U پدر روحانی
spiritual U روحانی معنوی
secularises U غیر روحانی کردن
secularising U غیر روحانی کردن
secularised U غیر روحانی کردن
priests U روحانی کشیشی کردن
deconsecrate U غیر روحانی کردن
priest U روحانی کشیشی کردن
secular songs U سرودهای غیر روحانی
laicism U غیر روحانی بودن
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
apostles U عالیترین مرجع روحانی
apostle U عالیترین مرجع روحانی
secularize U غیر روحانی کردن
secularized U غیر روحانی کردن
rapture U وجد روحانی ربایش
raptures U شعف وخلسه روحانی
raptures U وجد روحانی ربایش
religious U تارک دنیا روحانی
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
hiearchic U وابسته به سران روحانی
laymen U شخص غیر روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
layman U شخص غیر روحانی
heavens U خدا عالم روحانی
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
secularizing U غیر روحانی کردن
spirituous U دارای حالت روحانی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
twice born U تولدتازه روحانی یافته
heaven U خدا عالم روحانی
secularizes U غیر روحانی کردن
rapture U شعف وخلسه روحانی
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
laity U مردم غیر روحانی ناشی
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian U کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
psalm U سرود روحانی سرود
psalms U سرود روحانی سرود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com