English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
labor relations U روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
industrial relations U روابط کارگر وکارفرما
civil military relations U روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
relations U روابط
ideological relations U روابط ارمانی
good relations U روابط حسنه
financial relations U روابط مالی
rapporchment U تجدید روابط
marital relations U روابط زناشویی
public affairs U روابط عمومی
sexual relations U روابط جنسی
social relations U روابط اجتماعی
space relations U روابط فضایی
terming U روابط فصل
termed U روابط فصل
term U روابط فصل
paratactic U فاقد روابط
economic relations U روابط اقتصادی
communal relationship U روابط ناحیهای
diplomatic relations U روابط سیاسی
diplomatic relations U روابط دیپلماتیک
industrial relations U روابط صنعتی
disengagement U متارکه روابط
public relations U روابط عمومی
means end relations U روابط وسیله- هدف
break of relations U قطع روابط کردن
severance of diaplomatic relations U قطع روابط سیاسی
interruption of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
phalanstery U روابط تعاونی اجتماعی
rupture of diplomatic relations U قطع روابط دیپلماتیک
rupture of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
ideological relations U روابط ایده ئولوژیک
come to a rupture U قطع روابط کردن
come to rupture U قطع روابط کردن
interstate relations U روابط بین الدول
community relations U قسمت روابط عمومی
good neigbourly relations U روابط حسن همجواری
rapprochement U ایجاد روابط حسنه
breach of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
flesh and blood <idiom> U روابط نزیک داشتن
anthropology U مبحث روابط انسان با خدا
psychophysics U مبحث روابط روان وماده
electro magnetism U علم روابط فیزیکی میان
amity U روابط حسنه حسن تفاهم
internationals U وابسته به روابط بین المللی
sociometry U سنجش روابط افراد جامعه
international U وابسته به روابط بین المللی
international economic relations U روابط اقتصادی بین المللی
psychophysical U وابسته بعلم روابط میان تن وروان
minnesota spacial relations test U ازمون روابط فضایی مینه سوتا
dynamic relation U روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
to off negotiations U اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
The sever ones connections ( relation ) with someone . U روابط خود را با کسی قطع کردن
to break off diplomatic relations U روابط دیپلماتیکی را قطع کردن [سیاست]
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
pragmatics U مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
entente U روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes cordiales U روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes U روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
community relations U روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
input output analysis U تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
geopolitic U علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
civil censorship U سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
quantum meruit U کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyosystematice U بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
gandey dancer U کارگر فصلی کارگر سیار
proletarian U کارگری
laboring U کارگری
blue-collar U کارگری
blue collar U کارگری
dictatorship of proletariat U خودکامگی کارگری
labor union U اتحادیه کارگری
labor union U سندیکای کارگری
trades unions U اتحادیه کارگری
union <adj.> U سندیکای کارگری
trade union U اتحادیه کارگری
trade unions U اتحادیه کارگری
labor unions U اتحادیه کارگری
labor unions U سندیکای کارگری
union <adj.> U اتحادیه کارگری
labor movement U نهضت کارگری
labor U نیروی کارگری
labor movement U جنبش کارگری
labor organization U سازمان کارگری
labor turnover U نقل و انتقال کارگری
jurisdictional dispute U مرکز حل اختلافات کارگری
bossing U کارفرما
employer U کارفرما
boss U کارفرما
bossed U کارفرما
bosses U کارفرما
taskmaster U کارفرما
taskmasters U کارفرما
masters U کارفرما
manager U کارفرما
principals U کارفرما
managers U کارفرما
mastered U کارفرما
master U کارفرما
employers U کارفرما
principal U کارفرما
world federation of trade unions U فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری
nonunion U غیر وابسته بسندیکای کارگری
employer's liability U تعهدات کارفرما
bossing U رئیس کارفرما
boss U رئیس کارفرما
bossed U رئیس کارفرما
bosses U رئیس کارفرما
closed shops U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
nonunion U کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
dockers U کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
docker U کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
syndicalism U سیستم اتحادیهای برای تشکیلات کارگری سندیکالیسم
lockout U تعطیل کار از طرف کارفرما
lockouts U تعطیل کار از طرف کارفرما
The employer deducts taxes from the salary. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
The suggestion didn't go down very well with our boss. U کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
personal service utility U کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
casual labour U کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
strike pay U حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
employe U کارگر
workwoman U کارگر زن
workwoman U زن کارگر
workpeople U کارگر
workingman U کارگر
labored U کارگر
operative U کارگر
labourers U کارگر
labour U کارگر
operatives U کارگر
joss U سر کارگر
laborers U کارگر
master workman U سر کارگر
workmen U کارگر
worker U کارگر
workman U کارگر
shopman U کارگر
labourer U کارگر
laborer U کارگر
employee U کارگر
labors U کارگر
active U کارگر
effective U کارگر
cooly U کارگر
telling U کارگر
craftsman assistant U کارگر
shoveler U کارگر بیل زن
shovelbill U کارگر بیل زن
shovelman U کارگر بیل زن
skilled labour U کارگر ماهر
Labour Party U حزب کارگر
unskilled labor U کارگر غیرماهر
working classes U طبقه کارگر
reacher U کارگر نخ تاب
migrant worker U کارگر مهاجر
seasonal worker U کارگر فصلی
working class U طبقه کارگر
May Day U روز کارگر
road maker U کارگر راه
labourparty U حزب کارگر
skilled worker U کارگر ماهر
slave ant U مورچه کارگر
craftsmen U کارگر ماهر
workingman U ازطبقه کارگر
docker U کارگر لنگرگاه
workpeople U طبقه کارگر
dockers U کارگر بارانداز
dairymaid U کارگر لبنیاتی
dairymaids U کارگر لبنیاتی
coalminer U کارگر معدن
charge hand U کارگر معمولی
farm hand U کارگر مزرعه
farm hands U کارگر مزرعه
stable-boy U کارگر اصطبل
stable-boys U کارگر اصطبل
steelworker U کارگر پولادسازی
working man U کارگر افزارمند
workfolks U جماعت کارگر
working U کارگر طرزکار
workings U کارگر طرزکار
craftsman U کارگر ماهر
docker U کارگر بارانداز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com