English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
concertmaster U رهبر نوازندگان ویلن ومعاون رهبر ارکست
concertmeister U رهبر نوازندگان ویلن ومعاون رهبر ارکست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
orchestras U دسته نوازندگان جایگاه ارکست
orchestra U دسته نوازندگان جایگاه ارکست
leader U رهبر
leaderless U بی رهبر
steerer U رهبر
leadden limbs U رهبر
leaders U رهبر
premiere U رهبر
premiered U رهبر
premieres U رهبر
premiering U رهبر
fuhrer U رهبر
fuehrer U رهبر
head up <idiom> U رهبر
premier U رهبر
guides U رهبر
guided U رهبر
guide U رهبر
premiers U رهبر
skipper U رهبر
pilots U رهبر
skippered U رهبر
skippering U رهبر
pilot U رهبر
skippers U رهبر
piloted U رهبر
bellwether U رهبر پیشوا
bandmaster U رهبر ارکستر
cheer leader U رهبر تماشاگران
headsman U پیشوا رهبر
choreographer U رهبر گروهرقص
precentor U رهبر سرایندگان
conductor U رهبر ارکتسر
conductors U رهبر ارکتسر
maestro U رهبر ارکستر
maestros U رهبر ارکستر
swami U رهبر مذهبی هندی
cheerleaders U رهبر هورا کشان
floor leader U رهبر فراکسیونهای مجلس
rectors U رئیس دانشگاه رهبر
choirmaster U رهبر دسته سرایندگان
bigbrother U رهبر درکار یا عقیدهای
rector U رئیس دانشگاه رهبر
cheerleader U رهبر هورا کشان
frontbenchers U رهبر گروه پارلمانی حزب
frontbencher U رهبر گروه پارلمانی حزب
head U رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
drum majorette U زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
moslem league U اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
lead aircraft U هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
orchestral U وابسته به انجمن نوازندگان
frog U خرک ویلن
frogs U خرک ویلن
bass fiddle U ویلن سل بزرگ
orchestras U ارکست
orchestra U ارکست
banstand U جایگاه ارکست
orchestrated U بصورت ارکست دراوردن
orchestrates U بصورت ارکست دراوردن
orchestrate U بصورت ارکست دراوردن
orchestrating U بصورت ارکست دراوردن
bandstand U تختگاه یا صحنهی طاقدار که دستهی نوازندگان روی آن برنامه اجرا میکنند
bandstands U تختگاه یا صحنهی طاقدار که دستهی نوازندگان روی آن برنامه اجرا میکنند
jam session U اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com