Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It take one hour there and back.
U
رفتن وبر گشتن ( رفت وبرگشت ) یکساعت طول می کشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sweep
U
رفت وبرگشت
The poison took effect after one hour.
زهر پس از یکساعت اثر کرد اما حرفم در او اثر نداشت.
The ball hit the wall and bounced back.
U
توپ خورد به دیوار وبرگشت
shuttle hurdles
U
مسابقه دو امدادی یا رفت وبرگشت با مانع
buttonhook
U
نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
colledge
U
پرش از لبه خارجی و جلواسکیت با نیم چرخش وبرگشت
split jump
U
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
turnaround cycle
U
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
walley
U
پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
toe walley
U
پرش از لبه عقبی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی همان پا بکمک فشار نوک اسکیت
salchow
U
پرش از لبه داخلی یک پا باچرخش کامل درهوا وبرگشت روی لبه خارجی پای دیگر
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
swivelled
U
گشتن
to poke a bout
U
ول گشتن
To loaf about . To loiter .
U
ول گشتن
strangle
U
ول گشتن
seach
U
گشتن
go about
U
گشتن
seeks
U
گشتن
seeking
U
گشتن
to knock about
U
ول گشتن
roaming
U
گشتن
swivel
U
گشتن
swivels
U
گشتن
to muck a bout
U
ول گشتن
to go about
U
گشتن
slosh
U
ول گشتن
sloshes
U
ول گشتن
seek
U
گشتن
puttering
U
ول گشتن
to fool about
U
ول گشتن
searched
U
گشتن
searches
U
گشتن
hang around
U
ول گشتن
searchingly
U
گشتن
roamed
U
گشتن
putters
U
ول گشتن
puttered
U
ول گشتن
putter
U
ول گشتن
sloshing
U
ول گشتن
search
U
گشتن
roam
U
گشتن
roams
U
گشتن
putter
U
مهمل گشتن
orbited
U
بدورمداری گشتن
orbits
U
بدورمداری گشتن
circumvolve
U
دور گشتن
turns
U
گشتن چرخیدن
turn
U
گشتن چرخیدن
circumambulate
U
بدورچیزی گشتن
grow
U
شدن گشتن
idled
U
ازاد گشتن
puttered
U
مهمل گشتن
orbit
U
بدورمداری گشتن
puttering
U
مهمل گشتن
to draw blank
U
گشتن وچیزی
idle
U
ازاد گشتن
to fish in troubled waters
U
پی بازاراشفته گشتن
idlest
U
ازاد گشتن
idles
U
ازاد گشتن
putters
U
مهمل گشتن
grows
U
شدن گشتن
fossick
U
خوب گشتن
trundle
U
گشتن چرخیدن
trundled
U
گشتن چرخیدن
trundles
U
گشتن چرخیدن
To look for a pretext ( an excuse ).
U
پی بهانه گشتن
trundling
U
گشتن چرخیدن
to wait one's leisure
U
پی فرصت گشتن
to rev up
U
تند گشتن
to turn round
U
دور گشتن
to prospect
[for]
U
گشتن
[بدنبال]
ranksack
U
خوب گشتن
to search for anything
U
پی چیزی گشتن
To adore (dote on) someone.
U
دورکسی گشتن
trolls
U
گشتن سراییدن
to look for anything
U
چیزی گشتن
to look for work
U
پی کار گشتن
trundl
U
غلتیدن گشتن
troll
U
گشتن سراییدن
to search
U
گشتن
[جستجو کردن]
prowl
U
درپی شکار گشتن
gropes
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
rolls
U
غلت خوردن گشتن
traipsed
U
سرگردان بودن ول گشتن
prowling
U
درپی شکار گشتن
prowls
U
درپی شکار گشتن
encircling
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
grope
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
groping
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
groped
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
pound the pavement
<idiom>
U
دنبال کار گشتن
goggle
U
چپ نگاه کردن گشتن
encircle
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircled
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircles
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
to grope for anything
U
درتاریکی پی چیزی گشتن
orb
U
بدور چیزی گشتن
orbs
U
بدور چیزی گشتن
go
U
گشتن رواج داشتن
goes
U
گشتن رواج داشتن
roll
U
غلت خوردن گشتن
prowled
U
درپی شکار گشتن
rolled
U
غلت خوردن گشتن
goggled
U
چپ نگاه کردن گشتن
ask for trouble
<idiom>
U
دنبال دردسر گشتن
goggling
U
چپ نگاه کردن گشتن
traipse
U
سرگردان بودن ول گشتن
look (someone) up
<idiom>
U
به دنبال کسی گشتن
traipses
U
سرگردان بودن ول گشتن
scrounge around
<idiom>
U
درپی چیزی گشتن
traipsing
U
سرگردان بودن ول گشتن
to hang about
U
گشتن معطل شدن
hang about
U
گشتن پرسه زدن
grabble
U
با دست پی چیزی گشتن
slue
U
بدور محورثابتی گشتن
rev
U
تند گشتن دور برداشتن
rummaging
U
بهم زدن خوب گشتن
rummages
U
بهم زدن خوب گشتن
rummaged
U
بهم زدن خوب گشتن
rummage
U
بهم زدن خوب گشتن
foraging
U
پی علف گشتن کاوش کردن
forages
U
پی علف گشتن کاوش کردن
pivot
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivoted
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivots
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
swirls
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirling
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirl
U
گشتن باعث چرخش شدن
look (something) up
<idiom>
U
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
revs
U
تند گشتن دور برداشتن
to patrol a town
U
برای پاسبانی دورشهر گشتن
revved
U
تند گشتن دور برداشتن
foraged
U
پی علف گشتن کاوش کردن
forage
U
پی علف گشتن کاوش کردن
revving
U
تند گشتن دور برداشتن
orb
U
بدور مدار معینی گشتن
rotates
U
دور محور خود گشتن
rotated
U
دور محور خود گشتن
sinecures
U
وفیفه گرفتن وول گشتن
sinecure
U
وفیفه گرفتن وول گشتن
swirled
U
گشتن باعث چرخش شدن
rotate
U
دور محور خود گشتن
to always look for things to find fault with
U
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
orbs
U
بدور مدار معینی گشتن
backing up the wrong tree
<idiom>
U
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
circuits
U
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuit
U
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to seek a position
U
جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
to grabble for anything
U
چهاردست وپاشدن وپی چیزی گشتن
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
to search
[for]
[someone]
U
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
to outflank an army
U
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
A tale never loses in the telling .
<proverb>
U
یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
snoops
U
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooping
U
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped
U
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoop
U
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
straggling
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
recede
U
پس رفتن
filching
U
کش رفتن
filches
U
کش رفتن
filched
U
کش رفتن
filch
U
کش رفتن
receding
U
پس رفتن
regress
U
پس رفتن
recedes
U
پس رفتن
sink
U
ته رفتن
receded
U
پس رفتن
sinks
U
ته رفتن
retrograde
U
پس رفتن
gangs
U
رفتن
admitting
U
رفتن
admits
U
رفتن
to make ones getaway
U
در رفتن
regressed
U
پس رفتن
to get away
U
رفتن
retracts
U
تو رفتن
to get one's monkey up
U
از جا در رفتن
retracted
U
تو رفتن
to pair off
U
رفتن
twiddling
U
ور رفتن
twiddles
U
ور رفتن
twiddled
U
ور رفتن
twiddle
U
ور رفتن
meddles
U
ور رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com