English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fair shake <idiom> U رفتار درست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to misbehave oneself U درست رفتار نکردن
keep up appearances <idiom> U حفظ رفتار درست
Other Matches
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
treament U رفتار
behavior U رفتار
treatment U رفتار
geste U رفتار
conducting U رفتار
bad conduct U سو رفتار
exploit U : رفتار
haviour U رفتار
exploiting U : رفتار
exploits U : رفتار
behavio U رفتار
treatments U رفتار
gest U رفتار
thews U رفتار
behaviour U رفتار
dealing U رفتار
demarche U رفتار
demarch U رفتار
ergasia U رفتار
demeanour U رفتار
comportment U رفتار
actions U رفتار
conducted U رفتار
conduct U رفتار
behaviuor U رفتار
demeanor U رفتار
conducts U رفتار
misconduct U رفتار بد
gestured U رفتار
havings U رفتار
gesturing U رفتار
action U رفتار
ethic U رفتار
gesture U رفتار
comports U رفتار
comporting U رفتار
comported U رفتار
deportment U رفتار
comport U رفتار
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
get on one's high horse <idiom> U رفتار با تکبر
attitude U روش و رفتار
elicited behavior U رفتار فراخوانده
bearing U رفتار سلوک
elastic behavior U رفتار ارتجاعی
treats U رفتار کردن
manner U رفتار ادب
treat U رفتار کردن با
treat U رفتار کردن
to demean oneself U رفتار کردن
chilly <adj.> U سرد [رفتار]
spontaneous behavior U رفتار خودانگیخته
attitudes U روش و رفتار
treats U رفتار کردن با
fal lal U رفتار فریفانه
verbal behavior U رفتار کلامی
unsports manlike conduct U رفتار ناجوانمردانه
stereotypy U رفتار قالبی
demeans U رفتار کردن
cruelty U سوء رفتار
demeaned U رفتار کردن
demean U رفتار کردن
macho U نرینه رفتار
carried away U رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
ethogram U شرح رفتار
brusque U خشن در رفتار
explicit behavior U رفتار اشکار
overt behavior U رفتار اشکار
treated U رفتار کردن
expressive behavior U رفتار بیانگر
iron fist U رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
target behavior U رفتار اماج
to deport oneself U رفتار کردن
social behavior U رفتار اجتماعی
avoidance behavior U رفتار اجتنابی
anancastia U رفتار وسواسی
anancasm U رفتار وسواسی
conduct U رفتار اخلاقی
conducted U رفتار اخلاقی
behavior modification U تغییر رفتار
behavior rehearsal U تمرین رفتار
behavior repertoire U خزانه رفتار
anankaslia U رفتار وسواسی
incipient behavior U رفتار اغازین
nonverbal behavior U رفتار غیرکلامی
conducting U رفتار اخلاقی
affable <adj.> U خوش رفتار
automatic behavior U رفتار خودکار
conducts U رفتار اخلاقی
etiquette U روش رفتار
covert behavior U رفتار نااشکار
treated U رفتار کردن با
frivolous U سبک رفتار
maladdress U رفتار ناهنجار
implicit behavior U رفتار نااشکار
illtreatment U سوء رفتار
immoral U زشت رفتار
illtreat U سوء رفتار
regressive behavior U رفتار واپس رو
brusqurie U خشونت در رفتار
maternal behavior U رفتار مادری
propriety of behaviour U درستی رفتار
collective behavior U رفتار جمعی
learned behavior U رفتار اموخته
behavior therapy U رفتار درمانی
misconduct U سوء رفتار
ambivalent behavior U رفتار دو سوگرا
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
misbehavior U بدرفتاری سوء رفتار
skullduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
problem behavior U رفتار مشکل افرین
iam a of such conduct U از این رفتار شرمنده ام
locomotor behavior U رفتار جابه جایی
image response U رفتار فرکانس تصویر
purposive behavior U رفتار غایت نگر
last word U بیان یا رفتار قاطع
high frequency performance U رفتار فرکانس بالا
skulduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
even-handed treatment U رفتار [عملکرد] عادلانه
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
organizational citizenship behavior U رفتار شهروندی سازمانی
apopathetic behavior U رفتار گروه زاد
abidance U رفتار برطبق توافق
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
levity U رفتار سبک لوسی
stereotyped U دارای رفتار قالبی
mannish U دارای رفتار مردانه
baby U مانندکودک رفتار کردن
babies U مانندکودک رفتار کردن
misbehaviour U بدرفتاری سوء رفتار
behavior sampling U نمونه گیری از رفتار
behavioral U وابسته به رفتار و سلوک
well-behaved U خوش رفتار با ادب
paternity U رفتار پدرانه اصلیت
Harsh ( rough) manners . U رفتار خشک وخشن
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
butch U خشن و مرد رفتار
douceur U شیرینی وفرافت رفتار
well behaved U خوش رفتار با ادب
discriminated operant U رفتار عامل افتراقی
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
despotize U مستبدانه رفتار کردن
detour behavior U رفتار غیر مستقیم
correctional custudy U روش اصلاح رفتار
contact behavior U رفتار تماس جویانه
consumer behaviour U رفتار مصرف کننده
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
wronging U غیر منصفانه رفتار کردن
wrongs U غیر منصفانه رفتار کردن
duress U شدت رفتار خشن وتند
impluse response U رفتار در مقابل فشار ضربهای
to lump them all together <idiom> U با همه یکسان رفتار کردن
go ape <idiom> U از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
attitudes U حالت قرار گرفتن رفتار
get along with someone <idiom> U رفتار خوب با کسی داشتن
common touch <idiom> U با همه رفتار مناسب داشتن
attitude U حالت قرار گرفتن رفتار
scenario U طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
You haven't changed. U تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com