English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ceremoniousness U رعایت تعارف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complimented U تعارف
complimenting U تعارف
compliments U تعارف
unceremoniously U بی تعارف
unceremonious U بی تعارف
chivalry U تعارف
compliment U تعارف
comity U تعارف
florulent U خوش تعارف
uncomplimentary U بی تعارف ناخوشایند
smoothe U تعارف امیز
offerer U تعارف کننده
left handed compliment U تعارف غیر صمیمانه
An insincere offer(gesture). U تعارف خشک وخالی
to make a present of U پیشکش یا تعارف کردن
offer round U به همه تعارف کردن
There is no need dor ceremony between us. U تعارف رابگذار کنار
bluntly U بدون تعارف ونزاکت
One could be taken up on ones offer. U تعارف آمد نیامد دارد
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
Lets talk business. Lets talk turkey. U بی تعارف وجدی حرف بزنیم
Fine words butter no parsnips. U از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
Offer him some chocolates. U به ایشان شکلات تعارف کنید
salutation U تعارف سلام اول نامه
salutations U تعارف سلام اول نامه
Dont mention it . You are welcome. U اختیار دارید (درمقام تعارف )
well oiled U تعارف امیز چرب و نرم
to ply any one with drink U باصرارنوشابه بکسی تعارف کردن
an empty gesture U رفتار [تعارف] خشک وخالی
I realy mean it . U جدی می گویم فکر نکن تعارف می کنم
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
formally U با رعایت
observance U رعایت
consideration U رعایت
considerations U رعایت
observingly U با رعایت
ovservation U رعایت
observancy U رعایت
respects U رعایت
respect U رعایت
to go through U رعایت کردن
observing U رعایت کردن
observes U رعایت کردن
regardful U رعایت کننده
regard for others U رعایت دیگران
observe U رعایت کردن
regarded U رعایت توجه
regards U رعایت توجه
non observance of ..... U عدم رعایت .....
non compliance U عدم رعایت
regard U رعایت توجه
inobservance U عدم رعایت
observe silence U رعایت سکوت
nonconformity U عدم رعایت
heeds U ملاحظه رعایت
heeding U ملاحظه رعایت
to pass by any thing U رعایت نکردن
legality U رعایت قانون
observed U رعایت کردن
heeded U ملاحظه رعایت
heed U ملاحظه رعایت
esteem U رعایت ارزش
keep to U رعایت کردن
disrespect U عدم رعایت
Please behave yourself . Please be courteous. U ادب را رعایت کنید
to stand U چیزیرادقیقا رعایت کردن
respectfulness U رعایت احترام وادب
multitudinism U رعایت حال توده
to go to U رعایت کردن گذشتن از
economised U رعایت اقتصاد کردن
observe silence U سکوت را رعایت کنید
inobservance of a law U عدم رعایت قانون
economization U رعایت اصول اقتصادی
formality U رعایت اداب ورسوم
formalism U رعایت ائین و اداب
economize U رعایت اقتصاد کردن
economising U رعایت اقتصاد کردن
economises U رعایت اقتصاد کردن
gradualism U رعایت اصول تدریج
breach of propriety U عدم رعایت اداب
circuit discipline U رعایت انضباط مدار
regard U رعایت راجع بودن به
economized U رعایت اقتصاد کردن
fashionableness U رعایت سبک پسندیده
for short U برای رعایت اختصار
regarded U رعایت راجع بودن به
observantly U از روی ملاحظه و رعایت
regards U رعایت راجع بودن به
in deference to U بملاحظه برای رعایت
economizes U رعایت اقتصاد کردن
without regard for decency U بدون رعایت نزاکت یاادب
bluntness U عدم رعایت نزاکت یاتعارف
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
unconventionality U عدم رعایت اداب و رسوم
indelicately U بدون رعایت نزاکت یا فرافت
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
indecorum U عدم رعایت ایین معاشرت
hardshell U سخت در رعایت ایین دینی
disregarding U اعتنا نکردن عدم رعایت
welfare U رعایت کردن خدمات اجتماعی
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
quite the thing U رعایت کننده سبک روز
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
disregard U اعتنا نکردن عدم رعایت
roughly speaking U تقریبا بدون رعایت دقت
disregarded U اعتنا نکردن عدم رعایت
disregards U اعتنا نکردن عدم رعایت
expressionist U هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
expressionism U هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
bureaucrat U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
prettyism U اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
to play the game U رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
ritualistic U مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
ceremonialism U اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
bureaucrats U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
internationalism U عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
red tapery U رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
multitudinist U کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
ceremonialist U کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
to respect oneself U رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
pacts U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pact U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
syntactic error U خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
interface U تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces U تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
formulism U رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com