Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
observance
U
رعایت
respect
U
رعایت
respects
U
رعایت
consideration
U
رعایت
considerations
U
رعایت
observancy
U
رعایت
ovservation
U
رعایت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
formally
U
با رعایت
observingly
U
با رعایت
heed
U
ملاحظه رعایت
observing
U
رعایت کردن
heeded
U
ملاحظه رعایت
heeding
U
ملاحظه رعایت
heeds
U
ملاحظه رعایت
non compliance
U
عدم رعایت
non observance of .....
U
عدم رعایت .....
inobservance
U
عدم رعایت
to pass by any thing
U
رعایت نکردن
nonconformity
U
عدم رعایت
regardful
U
رعایت کننده
keep to
U
رعایت کردن
regard for others
U
رعایت دیگران
ceremoniousness
U
رعایت تعارف
to go through
U
رعایت کردن
observes
U
رعایت کردن
disrespect
U
عدم رعایت
regards
U
رعایت توجه
legality
U
رعایت قانون
esteem
U
رعایت ارزش
regarded
U
رعایت توجه
observe
U
رعایت کردن
observed
U
رعایت کردن
regard
U
رعایت توجه
observe silence
U
رعایت سکوت
breach of propriety
U
عدم رعایت اداب
circuit discipline
U
رعایت انضباط مدار
regards
U
رعایت راجع بودن به
formality
U
رعایت اداب ورسوم
inobservance of a law
U
عدم رعایت قانون
multitudinism
U
رعایت حال توده
regarded
U
رعایت راجع بودن به
economization
U
رعایت اصول اقتصادی
observantly
U
از روی ملاحظه و رعایت
fashionableness
U
رعایت سبک پسندیده
for short
U
برای رعایت اختصار
in deference to
U
بملاحظه برای رعایت
regard
U
رعایت راجع بودن به
gradualism
U
رعایت اصول تدریج
economised
U
رعایت اقتصاد کردن
economize
U
رعایت اقتصاد کردن
observe silence
U
سکوت را رعایت کنید
economizes
U
رعایت اقتصاد کردن
economized
U
رعایت اقتصاد کردن
formalism
U
رعایت ائین و اداب
Please behave yourself . Please be courteous.
U
ادب را رعایت کنید
to stand
U
چیزیرادقیقا رعایت کردن
economising
U
رعایت اقتصاد کردن
respectfulness
U
رعایت احترام وادب
economises
U
رعایت اقتصاد کردن
to go to
U
رعایت کردن گذشتن از
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
Protocol must be observed.
U
تشریفات باید رعایت شود
without regard for decency
U
بدون رعایت نزاکت یاادب
unconventionality
U
عدم رعایت اداب و رسوم
roughly speaking
U
تقریبا بدون رعایت دقت
quite the thing
U
رعایت کننده سبک روز
red tapism
U
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
indecorum
U
عدم رعایت ایین معاشرت
welfare
U
رعایت کردن خدمات اجتماعی
bureaucrasy
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
disregards
U
اعتنا نکردن عدم رعایت
electronic security
U
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
disregarding
U
اعتنا نکردن عدم رعایت
hardshell
U
سخت در رعایت ایین دینی
indelicately
U
بدون رعایت نزاکت یا فرافت
bluntness
U
عدم رعایت نزاکت یاتعارف
disregard
U
اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded
U
اعتنا نکردن عدم رعایت
bureaucrat
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
to play the game
U
رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
ritualistic
U
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
expressionist
U
هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
expressionism
U
هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
bureaucrats
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
ceremonialism
U
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
prettyism
U
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
red tapery
U
رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
internationalism
U
عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
multitudinist
U
کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
ceremonialist
U
کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
to respect oneself
U
رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
pact
U
قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pacts
U
قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
p sexual relations
U
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
military testament
U
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
bureaucreacy
U
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
syntactic error
U
خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
interface
U
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces
U
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
formulism
U
رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
levee en masse
U
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
contiguous zone
U
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com