English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
child development U رشد کودک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
toddler U کودک تازه براه افتاده
toddler U کودک نو پا
toddlers U کودک تازه براه افتاده
toddlers U کودک نو پا
it U ان کودک
chit U کودک
chits U کودک
child U کودک
babyish U کودک مانند
childlike U ساده وبی الایش کودک مانند
pedagogy U فن اموزش وپرورش کودک للگی
infanticide U کودک کشی
babe U کودک شخص ساده و معصوم
babes U کودک شخص ساده و معصوم
suckle U کودک شیرخوار
suckled U کودک شیرخوار
suckles U کودک شیرخوار
kindergarten U باغ کودک
kindergartens U باغ کودک
kid U کودک بچه
kidded U کودک بچه
kidding U کودک بچه
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
babies U کودک
baby U کودک
infant U کودک
infants U کودک
nurseries U مهد کودک
nursery U مهد کودک
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
toddle U کودک تازه براه افتاده
toddled U کودک تازه براه افتاده
toddles U کودک تازه براه افتاده
toddling U کودک تازه براه افتاده
Cupid U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
cupids U خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
suckling U کودک شیر خوار
suckling U کودک شیرخواره
backward child U کودک عقب مانده
bantling U کودک
child abuse U بهره کشی از کودک
child centered U کودک محور
child guidance clinic U درمانگاه راهنمایی کودک
child law U حقوق کودک
child psychiatry U روانپزشکی کودک
child psychology U روانشناسی کودک
child rearing practices U شیوههای پرورش کودک
child study U کودک پژوهی
day care center U مهد کودک
enelicomorphism U بزرگسال انگاری کودک
eros U صورت کودک بالدار
feral child U کودک وحشی
infantilism U کودک ماندگی
kinchin U کودک
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
pediatrics U پزشکی کودک
pedimeter U رشد سنج کودک
pedology U کودک شناسی
pedometer U رشد سنج کودک
problem child U کودک مشکل افرین
puerilism U کودک منشی
puerilism U کودک خویی
rejected child U کودک مطرود
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
tike U کودک
tyke U کودک
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
wolf child U کودک گرگ پرورده
carrycot U صندلی کودک
carrycots U صندلی کودک
childproof U کودک ایمن
schoolchild U کودک دبستانی
schoolchildren U کودک دبستانی
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com