Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
appropriation receipt
U
رسید سپرده قانونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
legal deposit
U
سپرده قانونی
privacy act of
قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
to pay against receipt
U
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
depositor
U
صاحب سپرده سپرده گذار
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
to lay down a rule
U
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
automatic release date
U
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimated
U
عذر قانونی قانونی
legitimates
U
عذر قانونی قانونی
legitimating
U
عذر قانونی قانونی
legitimate
U
عذر قانونی قانونی
trust fund
U
سپرده
guarantee
U
سپرده
depositary
U
سپرده
guarantees
U
سپرده
fiduciary
U
سپرده
guaranteed
U
سپرده
deposits
U
سپرده
deposits
U
: سپرده
deposit
U
سپرده
deposit
U
: سپرده
idle deposit
U
سپرده بلااستفاده
recognizance
U
سپرده التزامی
idle deposit
U
سپرده راکد
guarantee fund
U
سپرده تضمینی
quasi deposit
U
شبه سپرده
money on deposit
U
پول سپرده
foreign deposit
U
سپرده خارجی
fixed term deposit
U
سپرده ثابت
trust fund
U
سپرده امانی
trust fund
U
وجوه سپرده
appropriation refund
U
بازپرداخت سپرده
appropriation title
U
عنوان سپرده
bank deposit
U
سپرده بانکی
certificate of deposit
U
گواهی سپرده
demand deposit
U
سپرده دیداری
demand deposit
U
سپرده جاری
deposit ratio
U
نسبت سپرده
deposit accounts
U
حساب سپرده
deposit account
U
حساب سپرده
depositery
U
نگهدارنده سپرده
money on d.
U
پول سپرده
fiduciary
U
امانتی سپرده
guaranteed
U
وثیقه سپرده
guarantee
U
وثیقه سپرده
guarantees
U
وثیقه سپرده
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
deposit slip
U
اعلامیه پرداخت سپرده
banking deposit account
U
حساب سپرده بانکی
depositary for a fund
U
سپرده برای یک صندوق
certificate of deposits
U
گواهی نامه سپرده
open allotment
U
حساب سپرده باز
appropriation reimbur sement
U
تامین سپرده یاوثیقه
depositery
U
محل نگهداری سپرده
certificate of deposit
U
گواهی پول سپرده
loan on deposit
U
اعطای وام به وثیقه سپرده
Money entrusted to my care .
U
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
deposit multiplier
U
ضریب بهم فزاینده سپرده
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
receipts
U
رسید
due date
U
سر رسید
when it came to a push
U
رسید
receipt statement
U
رسید
quittance
U
رسید
receipt
U
رسید
maturity
U
سر رسید
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
quittance
U
رسید مفاصا
world came that
U
خبر رسید که
chitty
U
یادداشت-رسید
official receipt
U
رسید رسمی
It crossed my mind.
U
به نظرم رسید.
matured
U
سر رسید شده
dock receipt
U
رسید لنگرگاه
scrip
U
رسید موقتی
summer is in
U
تابستان رسید
the post has come
U
پست رسید
to a receipt
U
رسید گرفتن
to fall due
U
سر رسید شدن
warehouse receipt
U
رسید انبار
It occurred to me.
U
به نظرم رسید.
It came home to me.
U
به نظرم رسید.
What time do we arrive?
U
کی خواهیم رسید؟
It's over.
U
به پایان رسید.
dock warrant
U
رسید لنگرگاه
It came home to me.
U
به فکرم رسید.
It occurred to me.
U
به فکرم رسید.
It crossed my mind.
U
به فکرم رسید.
debit note
U
رسید بدهکار
certificate of receipt
U
گواهی رسید
hand receipt
U
رسید دستی
it crossed my mind
U
بنظرم رسید
receipt
U
قبض رسید
vouchers
U
قبض رسید
binders
U
رسید بیعانه
binder
U
رسید بیعانه
voucher
U
قبض رسید
receipts
U
قبض رسید
pass book
U
برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
nursling or nurse
U
کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
it was signed by his majesty the shah
U
به توشیح همایونی رسید
data freight receipt
U
رسید اماری حمل
he was overtake by a storm
U
طوفانی باودر رسید
receipts
U
دریافت رسید دادن
data fright receipt
U
رسید اماری حمل
appropriation receipt
U
رسیدسپرده رسید اعتبار
At that point
[stage]
, ...
U
وقتی که موقعش رسید...
clean receipt
U
رسید بی قید و شرط
it received royal assent
U
به توشیح ملوکانه رسید
receipts
U
رسید پیام دریافت شد
point of intersection
U
نقطه بهم رسید
railway receipt
U
رسید راه اهن
dock warrant
U
رسید انبار بارانداز
i am through with my work
U
کارم به پایان رسید
i am in receipt of your letter
U
نامه شما به من رسید
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
receipt
U
رسید پیام دریافت شد
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
mate's receipt
U
رسید کاپیتان کشتی
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
mate's receipt
U
رسید معاون ناخدا
the hour has struck
U
موقع بحران رسید
air mail receipt
U
رسید پست هوایی
He was sick to death . He was fed up to the back teeth .
U
جانش به لب آمد ( رسید )
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
receipt
U
دریافت رسید دادن
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
inspectorates
U
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorate
U
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
The train was 10 minutes late.
U
قطار 10 دقیقه دیر رسید
It changed hands a few times before I got it.
U
چند دست گشت تا به من رسید
The train came in on time .
U
قطار به موقع رسید ( سروقت )
forwarder's receipt
U
رسید متصدی حمل و نقل
found shipment
U
کالای بدون بارنامه یا رسید
offenders will be punished
U
متخلفین بکیفر خواهند رسید
now and then a guest w come
U
گاه گاهی میهمانی می رسید
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
U
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
He arrived in the nick of time .
U
درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
I heard a sound .
U
صدائی به گوشم خورد( رسید )
the bill will mature to morrow
U
سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
the bill is overdraw
U
سر رسید برات منقضی شده است
bill falls due on
U
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
The project was terminated as of July 1.
U
پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
A solution suddenly proffered itself.
U
ناگهان راه حلی به نظر رسید.
Luchily for me the train was late.
U
خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
U
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
deferred liability
U
بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
date of grace
U
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
he muddled through
U
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
process
U
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes
U
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
escrow
U
موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
My grandparents are six feet under.
<idiom>
U
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
upfront payment
U
پول بیعانه
[پیش بها]
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
clearing a bill
U
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
of age
<idiom>
U
سن قانونی
lawlessness
U
بی قانونی
de jure
U
قانونی
lawless
U
بی قانونی
de jur
U
حق قانونی
legit
U
قانونی
lawful
U
قانونی
forensic medicine
U
طب قانونی
medical jurisprudence
U
طب قانونی
wife's equity
U
حق قانونی زن
statutory
U
قانونی
licit
U
قانونی
standards
U
قانونی
formal
U
قانونی
copyright
U
حق قانونی
copyrights
U
حق قانونی
legal
U
قانونی
regular
U
قانونی
illegality
U
بی قانونی
dejure
U
حق قانونی
normative
U
قانونی
regulars
U
قانونی
canonical
U
قانونی
statutory law
U
قانونی
standard
U
قانونی
anarchy
U
بی قانونی
legiskative
U
قانونی
constitutional
U
قانونی
legal medicine
U
طب قانونی
official
U
قانونی
It wI'll eventually pay off.
U
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
freiht all kinds
U
رسید اماری حمل انواع هزینه حمل
forced sale
U
فروش قانونی
member's bill
U
طرح قانونی
statutory offense
U
جرم قانونی
legal presumtion
U
فرض قانونی
norm
U
اصل قانونی
illegal
U
غیر قانونی
stand measure
U
اندازه قانونی
substituted service
U
ابلاغ قانونی
valid
U
قانونی درست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com