Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dock receipt
U
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harbour master
U
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
exparte
U
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
You arrived in the nick of time.
U
درست بموقع رسیدی
drill sergeant
U
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
creditor's bill
U
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
analog
U
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
action agent
U
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
U
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
combat cargo officer
U
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
mail server
U
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
U
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
U
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
port
U
لنگرگاه
haven
U
لنگرگاه
port complex
U
لنگرگاه
harbored
U
لنگرگاه
berths
U
لنگرگاه
harbor
U
لنگرگاه
harborage
U
لنگرگاه
harbourage
U
لنگرگاه
pier
U
لنگرگاه
dockage
U
لنگرگاه
harboring
U
لنگرگاه
harboured
U
لنگرگاه
anchorage
U
لنگرگاه
berth
U
لنگرگاه
berthed
U
لنگرگاه
docks
U
لنگرگاه
anchorages
U
لنگرگاه
berthing
U
لنگرگاه
harbour
U
لنگرگاه
piers
U
لنگرگاه
docked
U
لنگرگاه
harbours
U
لنگرگاه
harbors
U
لنگرگاه
harbouring
U
لنگرگاه
dock
U
لنگرگاه
dump
U
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
longshorement
U
باربر لنگرگاه
anchorage buoy
U
بویه لنگرگاه
roadstead
U
لنگرگاه باز
longshoreman
U
باربر لنگرگاه
dock receipt
U
رسید لنگرگاه
dockers
U
کارگر لنگرگاه
dock dues
U
هزینههای لنگرگاه
docker
U
کارگر لنگرگاه
dock warrant
U
رسید لنگرگاه
longshoremen
U
باربر لنگرگاه
aerial port
U
لنگرگاه هوایی
dock yard
U
محوطه لنگرگاه
levee
U
بند لنگرگاه
anchorage
U
باج لنگرگاه
anchorages
U
باج لنگرگاه
issues
U
صادر کردن
issues
U
صادر شدن
emanate
U
صادر شدن
promulge
U
صادر کردن
emanates
U
صادر شدن
emanated
U
صادر شدن
emanative
U
صادر شونده
issue
U
صادر شدن
issue
U
صادر کردن
issued
U
صادر شدن
issued
U
صادر کردن
send out
U
صادر کردن
emanating
U
صادر شدن
emits
U
صادر کردن
exporter
U
صادر کننده
pronounce
U
صادر کردن
pronounces
U
صادر کردن
emitting
U
صادر کردن
outgoing
U
صادر شونده
exporting
U
صادر کردن
emit
U
صادر کردن
emitted
U
صادر کردن
export
U
صادر کردن
issuable
U
صادر کردنی
exporters
U
صادر کننده
issuant
U
صادر کننده
exported
U
صادر کردن
berths
U
اطاق کشتی لنگرگاه
berthing
U
اطاق کشتی لنگرگاه
wharfinger
U
صاحب لنگرگاه یابارانداز
berth
U
اطاق کشتی لنگرگاه
wharves
U
لنگرگاه لنگر انداختن
roadstead
U
لنگرگاه دور از ساحل
roadstead
U
لنگرگاه بدون حفاظ
leave the anchorage
U
ترک کردن لنگرگاه
wharfs
U
لنگرگاه لنگر انداختن
wharf
U
لنگرگاه لنگر انداختن
berthed
U
اطاق کشتی لنگرگاه
advanced fleet anchorage
U
لنگرگاه مقدم ناوگان
to issue instructions
U
دستور صادر کردن
certificate
U
گواهی صادر کردن
warrantor
U
صادر کننده warrant
re export
U
دوباره صادر کردن
certificates
U
گواهی صادر کردن
issuing bank
U
بانک صادر کننده
originator
U
صادر کننده پیام
originators
U
صادر کننده پیام
issue a warning
U
اخطار صادر کردن
pass a sentence
U
حکم صادر کردن
to export something
[from / to a country]
U
صادر کردن
[به یا از کشوری]
dry dock
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry docks
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
docl pass
U
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
repeater
U
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
wharfinger
U
مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
underwrite
U
پذیره نویسی صادر کردن
underwritten
U
پذیره نویسی صادر کردن
underwrites
U
پذیره نویسی صادر کردن
underwriting
U
پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out
U
قاچاقی صادر کردن یافرستادن
ago
U
: صادر شدن پیش رفتن
issuing authority
[body]
U
مرجع
[اداره]
صادر کننده
underwrote
U
پذیره نویسی صادر کردن
liable
U
مسئول
responsive
U
مسئول
frankpledge
U
مسئول
responsible
U
مسئول
warden
U
مسئول
responsible
<adj.>
U
مسئول
accountable
U
مسئول
answerable
U
مسئول
in charge
<adj.>
U
مسئول
marinas
U
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marina
U
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
dock warrant
U
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
summary judgment
U
حکمی که علیه ضامن صادر میشود
broadcast
U
پیامی که در شبکه به همه صادر شود
charters
U
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartering
U
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charter
U
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
broadcasts
U
پیامی که در شبکه به همه صادر شود
chartered
U
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
purchasing officer
U
مسئول خرید
lineman's plier
U
انبردست مسئول خط
account
U
مسئول بودن
helmsman
U
مسئول سکان
liable for damages
U
مسئول خسارات
undertaking
U
جواب گو مسئول
supplies officer
U
مسئول مواد
officer in charge
U
افسر مسئول
officer on duty
U
افسر مسئول
authoring system
U
سیستم مسئول
undertakers
U
جواب گو مسئول
undertaker
U
جواب گو مسئول
helmsmen
U
مسئول سکان
issue commissary
U
مسئول توزیع
furnace man
U
مسئول کوره
accountable
U
مسئول حساب
cryptographer
U
مسئول رمز
custodians
U
مسئول مرموزات
to hold responsible
U
مسئول کردن
to hold responsible
U
مسئول قراردادن
Not my department.
<idiom>
U
من مسئول نیستم.
That's not my province.
U
من مسئول آن نیستم.
in charge
<idiom>
U
مسئول بودن
custodians
U
مسئول سرپرست
wagon master
U
مسئول واگن
cupola tender
U
مسئول کوره
data administrator
U
مسئول داده ها
furnace attendant
U
مسئول کوره
custodian
U
مسئول مرموزات
custodian
U
مسئول سرپرست
boat trains
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
perverse verdict
U
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
psephism
U
حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
courier transfer officer
U
افسر مسئول پیک
anchor detail
U
نفرات مسئول لنگر
captain of the top
U
مسئول گروه کار
cryptoguard
U
مسئول حفافت رمز
irresponsible
U
غیر مسئول نامعتبر
have a hand in
<idiom>
U
مسئول کاری شدن
be to blame
<idiom>
U
مسئول کارزشت بودن
corespondent
U
مسئول جواب گویی
officer in charge
U
افسر مسئول اجرا
shipment sponsor
U
مسئول ارسال کالاها
operations detachment
U
قسمت مسئول عملیات
irresponsibly
U
بطور غیر مسئول
tallyman
U
مسئول کنترل محموله
data base administrator
U
مسئول پایگاه داده ها
demolition firing party
U
گروه مسئول تخریب
demolition firing party
U
گروه مسئول انفجارخرج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com