English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ritualization U انجام شعائر دینی
ceremonial U تشریفاتی تشریفات
ceremonials U تشریفاتی تشریفات
He is very ceremonious. U اهل تشریفات (تشریفاتی ) است
red carpet U تشریفات و احترامات رسمی
ceremonious U پای بند تشریفات وتعارف رسمی
red tapery U رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
emcees U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
ritualization U تشریفاتی کردن
precepts of god U فرایض دینی احکام دینی
ritualist U ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
rituals U شعائر
service U شعائر
serviced U شعائر
bar mitzvah U پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvahs U پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
to discharge of an obligation U از دینی مبرا کردن
religious rites U شعائر مذهبی
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
dogmatics U مبحث شعائر مذهبی
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
sacrilegious U مربوط به بیحرمتی به شعائر مذهبی
emcees U رئیس تشریفات کردن
emcee U رئیس تشریفات کردن
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
methodize U در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
official U تشریفاتی
ceremonial U تشریفاتی
ceremonials U تشریفاتی
three-day retreat U گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
luxury goods U کالاهای تشریفاتی
guard of honour U پاسدار تشریفاتی
accommodation ladder U پله تشریفاتی
wishbones U پایه سکوی پله تشریفاتی ناو
wishbone U پایه سکوی پله تشریفاتی ناو
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
to register [with a body] U اسم نویسی کردن [خود را معرفی کردن] [در اداره ای] [اصطلاح رسمی]
legalises U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizing U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes U به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
impiety U بی دینی
indevotion U بی دینی
heathenishness U بی دینی
chos in action U حق دینی
ungodliness U بی دینی
religious U دینی
perfidy U بی دینی
irreligion U بی دینی
godlessness U بی دینی
impiousness U بی دینی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
natarize U محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
tellers U قائل
teller U قائل
orthodoxies U راست دینی
irreligiously U ازروی بی دینی
martyry U بشهادت دینی
religious delusion U هذیان دینی
religious instruction U اموزش دینی
religious matters U امور دینی
things in action U اموال دینی
religious rites U اداب دینی
mufti U پیشوای دینی
proselytism U تبلیغ دینی
orthodoxy U راست دینی
cults U ایین دینی
sacraments U ایین دینی
sacrament U ایین دینی
ghazi U مجاهد دینی
cult U ایین دینی
impiously U از روی بی دینی
dogmas U عقیده دینی
sacrament U رسم دینی
dogma U عقیده دینی
sacraments U رسم دینی
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
formalize U رسمی کردن
officialize U رسمی کردن
formalized U رسمی کردن
formalises U رسمی کردن
formalising U رسمی کردن
formalizing U رسمی کردن
formalizes U رسمی کردن
formalised U رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
to press against any thing U بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
disallow U قائل نشدن
euhemerism U قائل شدن
disallows U قائل نشدن
disallowing U قائل نشدن
disallowed U قائل نشدن
discriminator U قائل به تبعیض
ditheist U قائل بدوخدا
mystagogy U تفسیر رموز دینی
karma U سرنوشت مراسم دینی
persuasions U اطمینان عقیده دینی
seminary U مدرسه علوم دینی
chaplains U افسر امور دینی
seminaries U مدرسه علوم دینی
theological school U مدرسه علوم دینی
declaration of indulgence U اعلام ازادی دینی
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
persuasion U اطمینان عقیده دینی
chaplain U افسر امور دینی
theologue U طلبه علوم دینی
catechesis U کتاب تعلیمات دینی
requisitioning U درخواست رسمی کردن
requisition U درخواست رسمی کردن
requisitioned U درخواست رسمی کردن
requisitions U درخواست رسمی کردن
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
prices U بها قائل شدن
price U بها قائل شدن
valuer U ارزش قائل شونده
valuers U ارزش قائل شونده
discriminate U تبعیض قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
to d. a distinction U فرقی قائل شدن
forjudge U تبعیض قائل شدن
discriminates U تبعیض قائل شدن
make an exception U استثناء قائل شدن
forejudge U تبعیض قائل شدن
catechism U کتاب سوال وجواب دینی
catechisms U کتاب سوال وجواب دینی
hardshell U سخت در رعایت ایین دینی
to go round U دیدنیهای غیر رسمی کردن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
gazette U درمجله رسمی چاپ کردن
ceremonies U تشریفات
ceremoniously U با تشریفات
cermonies U تشریفات
unceremoniously U بی تشریفات
formalities U تشریفات
protocol U تشریفات
formalist U تشریفات
rituals U تشریفات
formality U تشریفات
ceremony U تشریفات
ritual U تشریفات
protocols U تشریفات
unceremonious U بی تشریفات
gallery deck U پل تشریفات
procedures U تشریفات
externalizes U واقعیت خارجی قائل شدن
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
externalising U واقعیت خارجی قائل شدن
dualize U دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
valorize U ارزش قائل شدن برای
externalised U واقعیت خارجی قائل شدن
externalises U واقعیت خارجی قائل شدن
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
externalize U واقعیت خارجی قائل شدن
overvalues U بیش از حد ارزش قائل شدن
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
overvalued U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalue U بیش از حد ارزش قائل شدن
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
overvaluing U بیش از حد ارزش قائل شدن
externalized U واقعیت خارجی قائل شدن
deification U قائل به الوهیت شخص یاچیزی
externalizing U واقعیت خارجی قائل شدن
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
preferentially U با قائل شدن حقوق امتیازی
ritualistic U مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
mosaic d. U وضع احکام دینی درزمان موسی
irreligionist U کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
weigh-in U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
natarize U دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
historify U مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
weigh-ins U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh in U وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com