English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plural vote U رای یک تن در چند حوزه انتخابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
period of concentration U در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
elected U انتخابی
adoptive U انتخابی
elective U انتخابی
electives U انتخابی
appointive U انتخابی
optional U انتخابی
selectively U انتخابی
selective U انتخابی
selective U گزیده انتخابی
domicile of choice U اقامتگاه انتخابی
referred brief U وکالت انتخابی
selective admission U پذیرش انتخابی
selective perception U ادراک انتخابی
selective forgetting U فراموشی انتخابی
selectively U گزیده انتخابی
selective erosion U فرسایش انتخابی
elected senator U سناتور انتخابی
elective mutism U خموشی انتخابی
selective attention U دقت انتخابی
command select system U سیستم فرمان انتخابی
candidate move U حرکت انتخابی شطرنج
random access memory [RAM] module گذاره حافظ انتخابی
selective hardening U سخت گردانی انتخابی
selective inattention U عدم توجه انتخابی
selective breeding U تخم کشی انتخابی
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
hetman U سرتیپ انتخابی قزاق ها
selected fill U مصالح انتخابی برای خاکریزی
shannon U انتخابی بین دو واقعه بااحتمال یکسان
marquee U فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب
marquees U فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب
text U انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
texts U انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
fusible read only memory U MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
jurisdication U حوزه
aquifer U حوزه
ranges U حوزه
spheres U حوزه
sphere U حوزه
extent U حوزه
departments U حوزه
department U حوزه
presidency U حوزه
circuity U حوزه
ambit U حوزه
field U حوزه
basins U حوزه
realm U حوزه
realms U حوزه
zone U حوزه
areas U حوزه
area U حوزه
fielded U حوزه
fields U حوزه
domain U حوزه
domains U حوزه
zones U حوزه
precincts U حوزه
district U حوزه
precinct U حوزه
districts U حوزه
zero field U بی حوزه
basin U حوزه
range U حوزه
scope U حوزه
ranged U حوزه
test bay U حوزه ازمایش
scope of coverage U حوزه عمل
chapelry U حوزه کلیسا
drainage area U حوزه ابخیز
drainge area U حوزه زهکشی
kingdom U حوزه اقتدار
judicature U حوزه قضایی
induction field U حوزه القائی
image field U حوزه تصویر
prefecture U حوزه اداری
free field U حوزه ازاد
f.of operations U حوزه عملیات
seepage area U حوزه تراوش
span of control U حوزه نظارت
ground water basin U حوزه اب زیرزمینی
circuit U جریان حوزه
electorates U حوزه انتخابیه
electorate U حوزه انتخابیه
constituency U حوزه انتخابیه
constituency U حوزه انتخاباتی
catchment area U حوزه ابریز
constituencies U حوزه انتخابیه
precincts U بخش حوزه
constituencies U حوزه انتخاباتی
precinct U بخش حوزه
domains U حوزه دایره
scope U قلمرو حوزه
modules U حوزه گنجایش
circuits U جریان حوزه
module U حوزه گنجایش
circuit U حوزه قضائی
circle U محفل حوزه
circled U محفل حوزه
catchment areas U حوزه ابریز
departments U حوزه کمیته
circuits U حوزه قضائی
department U حوزه کمیته
drainage basin U حوزه زهکش
apanage U حوزه درامداتفاقی
magnetic fields U حوزه مغناطیسی
domain U حوزه دایره
circling U محفل حوزه
circles U محفل حوزه
magnetic field U حوزه مغناطیسی
princedom U حوزه حکومت شاهزاده
circuit U حوزه صلاحیت دادگاه
catchment areas U حوزه ابخیز ابگیر
sees U مقر یا حوزه اسقفی
basins U حوزه رودخانه ابگیر
basin U حوزه رودخانه ابگیر
compass U حدود وثغور حوزه
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
see U مقر یا حوزه اسقفی
circuits U حوزه صلاحیت دادگاه
catchment area U حوزه ابخیز ابگیر
active zone of well U حوزه فعال چاه
flooding area U حوزه سیل گیر
venues U حوزه صلاحیت دادگاه
venue U حوزه صلاحیت دادگاه
coil field U حوزه سیم پیچ
catchment U حوزه ابریز مرزی
bolson U حوزه ابریز بسته
blind drainage area U حوزه ابریز بسته
basin area U حوزه ابریز رودخانه
free trade area U حوزه تجارت ازاد
constituency U هیات موکلان یک حوزه
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
polls U حوزه رای گیری
polled U حوزه رای گیری
poll U حوزه رای گیری
military area U حوزه جغرافیایی نظامی
magnetic deflection U انحراف در حوزه مغناطیسی
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
to come within the scope of the law U در حوزه عمل قانون بودن
earom U Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
texts U کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
text U کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
runoff U جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
traced U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
one pocket billiard U بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
traces U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
degaussing U تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
vicarate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
picking list U فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
occupation franchise U حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
Sarouk U ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab U سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
room-sized rug U فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com