English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
transductor U راکتور تنظیم پذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
tunable U تنظیم پذیر
tunably U تنظیم پذیر
tuneable U تنظیم پذیر
regulable U تنظیم پذیر
adjustable U تنظیم پذیر
adjustable parameter U پارامتر تنظیم پذیر
variable transformer U مبدل تنظیم پذیر
continuous adjustable transformer U مبدل تنظیم پذیر
adjustable thermostat U دماپای تنظیم پذیر
controlled rectifier U یکسوکننده تنظیم پذیر
variable spark U جرقه تنظیم پذیر
remote cut off valve U لامپ با شیب تنظیم پذیر
variable mutual conductance valve(or tub U لامپ با شیب تنظیم پذیر
reactor U راکتور
reactors U راکتور
reactor control U کنترل راکتور
reactor output U توان راکتور
nuclear reactor U راکتور هستهای
nuclear reactors U راکتور هستهای
breeder reactor U راکتور زاینده
fusion reactor U راکتور فوریونی
gas cycle reactor U راکتور با مدار گردش گازی مسدود
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
sidelay U تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring U حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
calibrated air speed U سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
cleavable U رخ پذیر
solvable U حل پذیر
pi acceptor U پی پذیر
pliable U خم پذیر
soluble U حل پذیر
high burst ranging U تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
endurable U تحمل پذیر
healable U درمان پذیر
improvable U بهبود پذیر
fissile U شکاف پذیر
improvably U اصلاح پذیر
impressible U تاثیر پذیر
educable U اموزش پذیر
incompressible U تراکم نا پذیر
electron acceptor U الکترون پذیر
doughface U تلقین پذیر
distensible U انبساط پذیر
differentiable U تشخیص پذیر
dilatable U اتساع پذیر
inexpugnable U شکست نا پذیر
disciplinable U تعلیم پذیر
indocile U تعلیم نا پذیر
indemonstrable U اثبات نا پذیر
increasable U افزایش پذیر
disciplinable U انضباط پذیر
disintegrable U تجزیه پذیر
incondensable U ناچگال پذیر
disputable U اعتراض پذیر
dissoluble U تجزیه پذیر
destructible U انهدام پذیر
generable U زایش پذیر
extensible U توسعه پذیر
fathomable U پیمایش پذیر
gaugeable U پیمایش پذیر
fixable U ثبات پذیر
expandable U بسط پذیر
extendible U کشش پذیر
fusible U گداز پذیر
expansible U گسترش پذیر
expiable U کفاره پذیر
flxible U خمش پذیر
flexible cable U کابل خم پذیر
fissionable U شکافت پذیر
figurable U شکل پذیر
sufferable U تحمل پذیر
enumerable U شمارش پذیر
evadable U طفره پذیر
evitable U اجتناب پذیر
executable U انجام پذیر
fatiguable U خستگی پذیر
fatigable U خستگی پذیر
executable U اجرا پذیر
exepandable U بسط پذیر
glass jaw U بوکسوراسیب پذیر
fatig U خستگی پذیر
changeable U تغییر پذیر
additives U جمع پذیر
mutant U تغییر پذیر
mutants U تغییر پذیر
adjustable U تعدیل پذیر
feasible <adj.> U اجرا پذیر
abatable U کاهش پذیر
absolvable U بخشش پذیر
acetylable U استیل پذیر
acetylisable U استیل پذیر
achievable U موفقیت پذیر
achromatic U رنگ پذیر
acid acceptor U اسید پذیر
adaptive U سازوار پذیر
additive U جمع پذیر
peaceable U اشتی پذیر
divisible U بخش پذیر
extendable U توسعه پذیر
elastic U انعطاف پذیر
estimable U تخمین پذیر
separable U تفکیک پذیر
variable U تغییر پذیر
variables U تغییر پذیر
inexcusable U عذر نا پذیر
justifiable U توجیه پذیر
measurable U سنجش پذیر
combustible U احتراق پذیر
detachable U جدایی پذیر
verifiable U تحقیق پذیر
addressable U نشانی پذیر
computable U محاسبه پذیر
consolable U تسلی پذیر
contractible U انقباض پذیر
contractile U ترنج پذیر
corrigible U اصلاح پذیر
mendable U اصلاح پذیر
reformable U اصلاح پذیر
refornable U اصلاح پذیر
corruptible U فساد پذیر
countable U شمارش پذیر
criticizable U انتقاد پذیر
deceivable U فریب پذیر
decidable U تصمیم پذیر
deductible U مالیات پذیر
deformable U دگردیس پذیر
demurrable U اعتراض پذیر
denominable U تسمیه پذیر
compressible U تراکم پذیر
commutative U جابجایی پذیر
addressable U ادرس پذیر
alternate track U شیاراصلاح پذیر
alterable U دگرش پذیر
ascertainable U اثبات پذیر
assailable U هجوم پذیر
associable U انس پذیر
associative U شرکت پذیر
chargeable U اتهام پذیر
chromatophil U رنگ پذیر
chromophil U رنگ پذیر
civilizable U تمدن پذیر
coercible U اجبار پذیر
cogitable U اندیشه پذیر
colorable U رنگ پذیر
colourable U رنگ پذیر
commensurable U تناسب پذیر
depreciable U استهلاک پذیر
inextensible U تمدید نا پذیر
doable <adj.> U اجرا پذیر
practicable <adj.> U انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U انجام پذیر
manageable <adj.> U انجام پذیر
makeable <adj.> U انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U انجام پذیر
feasible <adj.> U انجام پذیر
doable <adj.> U انجام پذیر
executable <adj.> U امکان پذیر
workable <adj.> U امکان پذیر
achievable <adj.> U اجرا پذیر
workable <adj.> U انجام پذیر
executable <adj.> U انجام پذیر
workable <adj.> U صورت پذیر
executable <adj.> U صورت پذیر
contrivable <adj.> U انجام پذیر
achievable <adj.> U انجام پذیر
practicable <adj.> U امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U امکان پذیر
manageable <adj.> U امکان پذیر
makeable <adj.> U امکان پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U امکان پذیر
feasible <adj.> U امکان پذیر
doable <adj.> U امکان پذیر
contrivable <adj.> U امکان پذیر
achievable <adj.> U صورت پذیر
practicable <adj.> U صورت پذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com