English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slideway U راهی که دران سر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
explosive bolt U سه راهی
sidings U دو راهی
siding U دو راهی
aberration کج راهی
classification yard line U دو راهی
jct U چند راهی
non-cooperation U ناسر به راهی
y track U سه راهی در خط اهن
n way switch U گزینه N راهی
departing U راهی شدن
aberration کج راهی انحراف
knees U سه گوشه سه راهی
knee U سه گوشه سه راهی
waif U بچه سر راهی
foundlings U بچه سر راهی
depart U راهی شدن
fall back <idiom> U راهی شدن
interchanging U پل چند راهی
interchanges U پل چند راهی
interchanged U پل چند راهی
foundling U بچه سر راهی
socket U دو راهی لوله
explosive bolt U سه راهی انفجاری
interchange U پل چند راهی
departs U راهی شدن
great divide U دو راهی مرگ و زندگی
fosters U بچه سر راهی پرستار
fostering U بچه سر راهی پرستار
fostered U بچه سر راهی پرستار
foster U بچه سر راهی پرستار
There is always a right way of doing everything. U هرکاری راهی دارد
socket putty [بطانه دو راهی لوله]
distributing tee U سه راهی توزیع کننده
collecting tee U سه راهی جمع کننده
by hook or by crook <idiom> U بههر راهی ،به هر طریقی
to take a course U راهی را پیش گرفتن
break fresh ground <idiom> U از راهی تازه به جایی رسیدن
go U درصدد بودن راهی شدن
to fret a passage U راهی رابوسیله سایش بازکردن
goes U درصدد بودن راهی شدن
companion hatchway U راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
way station U ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
dialled U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dials U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dial U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialed U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
therein U دران
therabout U دران حدود
offing U دران نزدیکی ها
thereabout U دران حدود
therewith U دران هنگام بدانوسیله
then U انگاه دران هنگام
it is not subject to review U دران روا نیست
nautch U که دران رقاص میرقصند
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
handy dandy U بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
paranoia or noea U دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
marinading U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinades U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
positive economics U شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
compound bending U خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
delivered at frontier U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
replenishing phase U بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
solariums U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
isocratic U دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
solarium U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
compound compression U فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
turboprop U توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canards U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
scitovsky double criterion U که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com