English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
field radio U رادیوی قابل حمل صحرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
portable receiver U رادیوی قابل حمل
bleacher U صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
automobile radio equipment U رادیوی اتومبیل
radio telescopes U رادیوی نجومی
superheterodyne receiver U رادیوی سوپرهترودینی
regenerative receiver U رادیوی واکنشی
auto radio U رادیوی اتومبیل
crystal set U رادیوی ترانزیستوری
tube set U رادیوی لامپی
radio telescope U رادیوی نجومی
portable receiver U رادیوی دستی
all wave receiver U رادیوی تمام موج
d.c. receiver U رادیوی جریان مستقیم
directional radio U رادیوی جهت دار
handie talkie U رادیوی کوچک دستی ترانزیستوری
walkie-talkies U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie talkie U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkie U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
CB U رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
outdoor U صحرایی
campestral U صحرایی
field maintenance U نگهداری صحرایی
field exercise U خدمات صحرایی
field laboratory U ازمایشگاه صحرایی
field exercise U تمرین صحرایی
caracal U گربه صحرایی
field kitchen U اشپزخانه صحرایی
bindweed U نیلوفر صحرایی
field glass U دوربین صحرایی
field gun U توپ صحرایی
scabiosa U مامیثای صحرایی
gerbille U موش صحرایی
abutilon U خطمی صحرایی
pavilion U چادر صحرایی
ratton U موش صحرایی
fieldartillery U توپخانه صحرایی
field work U کار صحرایی
field wire U سیم صحرایی
field stockade U ذخایر صحرایی
field shop U تعمیرگاه صحرایی
field shop U کارگاه صحرایی
field ration U جیره صحرایی
field radio U بی سیم صحرایی
field notes U یادداشتهای صحرایی
field atrillery U توپخانه صحرایی
good henry U اسفناج صحرایی
english mercury U اسفناج صحرایی
artillery U توپخانه صحرایی
drumhead court martial U محاکمه صحرایی
rat U موش صحرایی
prison camps U زندان صحرایی
prison camp U زندان صحرایی
orienteering U مسابقهی دو صحرایی
fieldmouse U موش صحرایی
field hospitals U بیمارستان صحرایی
field hospital U بیمارستان صحرایی
call boxes U تلفن صحرایی
good king U اسفناج صحرایی
pavilions U چادر صحرایی
field army U ارتش صحرایی
field archery U تیراندازی صحرایی
fiedl fortifications U استحکامات صحرایی
landrail U ابچلیک صحرایی
fieldmice U موش صحرایی
corn mayweed U بابونه صحرایی
corn parsley U جعفری صحرایی
gerbils U موش صحرایی
gerbil U موش صحرایی
call box U تلفن صحرایی
vole U موش صحرایی
can U مستراح صحرایی
canning U مستراح صحرایی
cans U مستراح صحرایی
field glasses U عینک صحرایی
latrine U توالت صحرایی
oat U جو صحرایی یولاف
out guard U گشتی صحرایی
outsentry U پاسدار صحرایی
crab apples U سیب صحرایی
crab apple U سیب صحرایی
voles U موش صحرایی
mentha piperita U نعناع صحرایی
field round U یک دور تیراندازی صحرایی
field U زمینه رزمی صحرایی
field arrow U تیرهای تیراندازی صحرایی
hunter's round U نوعی مسابقه صحرایی
hudson seal U خز موش صحرایی امریکا
fields U زمینه رزمی صحرایی
fielded U زمینه رزمی صحرایی
field manual U ائین نامه صحرایی
dodders U کتان صحرایی لرزیدن
fieldpiece U تفنگ یا توپ صحرایی
dodder U کتان صحرایی لرزیدن
tare U ویسیای صحرایی ماشک
field officer U افسر عملیات صحرایی
convertible table U میز صحرایی تا شونده
coyote U گرگ صحرایی امریکای شمالی
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
lemmings U موش صحرایی قطب شمال
lemming U موش صحرایی قطب شمال
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
coyotes U گرگ صحرایی امریکای شمالی
hock U گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
field commands U یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
ess U دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
peafowl U قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
steeplechase U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
steeplechases U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
equestrian events U مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
cross country U خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
greenest U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
out post U پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
pioneer heliport U فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
central pastry kitchen U اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
sensible U قابل درک قابل رویت
achievable U قابل وصول قابل تفریق
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
camp chair U صندلی سفری صندلی صحرایی
hares U خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
hare U خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
field work U استحکامات صحرایی استحکامات
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
thorough paced U قابل
acceptor U قابل
solvable U قابل حل
soluble U قابل حل
apt U قابل
abler U قابل
able U قابل
incapable U نا قابل
capable U قابل
sensible U قابل حس
good U قابل
ablest U قابل
qualified U قابل
dissoluble U قابل حل
inoculable U قابل تلقیح
inheritable U قابل توارث
fusile U قابل ذوب
erodible U قابل فرسایش
erodible U قابل سایش
erectile U قابل نعوظ
inhabitable U قابل سکنی
governable U قابل حکومت
farmeble U قابل اجاره
examinable U قابل امتحان
exactable U قابل مطالبه
dislikeable U قابل تنفر
exactable U قابل تحمیل
evocable U قابل احضار
dislikable U قابل تنفر
discussible U قابل بحث
evaporable U قابل تبخیر
gasifiable U قابل تبخیرgasworks
displaceable U قابل تغییر
eradicable U قابل استیصال
get at able U قابل حصول
distributable U قابل توزیع
justiciable U قابل دادرسی
distillable U قابل تقطیر
generable U قابل تعمیم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com