English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dysfunction U معلولی
invalidism U معلولی
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus U رابطه رابطه داخلی
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
relationship U رابطه
respects U رابطه
respect U رابطه
correlation U رابطه
relationships U رابطه
contingence U رابطه
equations U رابطه
equation U رابطه
linkages U رابطه
linkage U رابطه
bond U رابطه
relevancy U رابطه
relevance U رابطه
connexions U رابطه
relation U رابطه
connection U رابطه
interrelation U رابطه متقابل
linear relationship U رابطه خطی
lead lag relation U رابطه سبقت
incommunicable U بدون رابطه
functional relationship U رابطه تابعی
commutation relation U رابطه جابجایی
contractual relationship U رابطه قراردادی
de broglie relation U رابطه دوبروی
definitional equation U رابطه تعریفی
symbiotic relation U رابطه همزیستی
mil relation U رابطه میلیم
fiduciary relationship U رابطه امانی
flow formula U رابطه جریان
functional relation U رابطه تابعی
equivalence relation U رابطه هم ارزی
preattunement U وفق [رابطه ای]
negative relation U رابطه منفی
negative relation U رابطه معکوس
positive relation U رابطه مستقیم
positive relation U رابطه مثبت
privity of contract U رابطه متعاقدین
relation learning U رابطه اموزی
relations of production U رابطه تولید
terms of trade U رابطه مبادله
mutual relationship U رابطه متقابل
monotonic relation U رابطه همسو
mil formula U رابطه میلیمی
mil relation U رابطه میلیمی
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
relationship U رابطه [ریاضی]
sonship U رابطه فرزندی
correlation U ضریب رابطه
correspond U رابطه داشتن
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaising U رابطه داشتن
trade off U رابطه جایگزینی
trade-offs U رابطه جایگزینی
transitive U رابطه مجازی
relation U رابطه نسبت
tie U رابطه برابری
ties U رابطه برابری
liaison U رابطه نامشروع
liaison U بستگی رابطه
liaisons U رابطه نامشروع
liaisons U بستگی رابطه
interrelationship U رابطه متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
transitive U رابطه غیرمستقیم
trade-off U رابطه جایگزینی
arithmetic relation U رابطه حسابی
bode's relation U رابطه بود
binary relation U رابطه دوتایی
causal link U رابطه سببیت
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
cash nexus U رابطه نقدی
causal relationship U رابطه علی
coheres U رابطه خویشی داشتن
cohered U رابطه خویشی داشتن
break away U قطع رابطه کردن
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
disconnection U قطع نداشتن رابطه
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
cohere U رابطه خویشی داشتن
denouncement U اعلان قطع رابطه
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
cohabit U رابطه جنسی داشتن
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
cohabits U رابطه جنسی داشتن
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
cohering U رابطه خویشی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
habit U روش طرز رشد رابطه
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
causality U رابطه بین علت ومعلول
habits U روش طرز رشد رابطه
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com