English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cohere U رابطه خویشی داشتن
cohered U رابطه خویشی داشتن
coheres U رابطه خویشی داشتن
cohering U رابطه خویشی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
correspond U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
corresponded U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaising U رابطه داشتن
liaises U رابطه داشتن
cohabits U رابطه جنسی داشتن
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
cohabit U رابطه جنسی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
relationships U خویشی
parentela U خویشی
propinquity U خویشی
affiliation U خویشی
relationship U خویشی
affiliations U خویشی
kinship U خویشی
consanguinity U خویشی صلبی
kin U خویشی منسوب
proximity of blood U خویشی نزدیکی
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
kin U قوم و خویش خویشی
he is nothing to me U بتمن خویشی ندارد
relation U نقل قول وابسته به نسبت یا خویشی
nexus U رابطه رابطه داخلی
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
relationship U رابطه
respect U رابطه
equation U رابطه
linkages U رابطه
bond U رابطه
relationships U رابطه
relation U رابطه
linkage U رابطه
relevancy U رابطه
equations U رابطه
contingence U رابطه
correlation U رابطه
respects U رابطه
relevance U رابطه
connexions U رابطه
connection U رابطه
fiduciary relationship U رابطه امانی
commutation relation U رابطه جابجایی
causal relationship U رابطه علی
contractual relationship U رابطه قراردادی
de broglie relation U رابطه دوبروی
definitional equation U رابطه تعریفی
mil relation U رابطه میلیمی
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
privity of contract U رابطه متعاقدین
positive relation U رابطه مثبت
positive relation U رابطه مستقیم
arithmetic relation U رابطه حسابی
binary relation U رابطه دوتایی
bode's relation U رابطه بود
relation U رابطه نسبت
cash nexus U رابطه نقدی
causal link U رابطه سببیت
negative relation U رابطه معکوس
negative relation U رابطه منفی
mutual relationship U رابطه متقابل
liaison U رابطه نامشروع
liaison U بستگی رابطه
liaisons U بستگی رابطه
liaisons U رابطه نامشروع
interrelationship U رابطه متقابل
interrelation U رابطه متقابل
incommunicable U بدون رابطه
lead lag relation U رابطه سبقت
functional relationship U رابطه تابعی
functional relation U رابطه تابعی
monotonic relation U رابطه همسو
transitive U رابطه مجازی
equivalence relation U رابطه هم ارزی
transitive U رابطه غیرمستقیم
mil relation U رابطه میلیم
mil formula U رابطه میلیمی
linear relationship U رابطه خطی
correlation U ضریب رابطه
flow formula U رابطه جریان
interrelationships U رابطه متقابل
ties U رابطه برابری
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
sonship U رابطه فرزندی
symbiotic relation U رابطه همزیستی
tie U رابطه برابری
terms of trade U رابطه مبادله
preattunement U وفق [رابطه ای]
relationship U رابطه [ریاضی]
relation learning U رابطه اموزی
relations of production U رابطه تولید
trade-offs U رابطه جایگزینی
trade off U رابطه جایگزینی
trade-off U رابطه جایگزینی
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
denouncement U اعلان قطع رابطه
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
break away U قطع رابطه کردن
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
disconnection U قطع نداشتن رابطه
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
causality U رابطه بین علت ومعلول
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
habit U روش طرز رشد رابطه
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
habits U روش طرز رشد رابطه
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com