English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
relations of production U رابطه تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
Other Matches
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus U رابطه رابطه داخلی
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
connexions U رابطه
relationships U رابطه
relevancy U رابطه
respects U رابطه
relevance U رابطه
contingence U رابطه
relationship U رابطه
respect U رابطه
connection U رابطه
linkages U رابطه
relation U رابطه
equations U رابطه
linkage U رابطه
correlation U رابطه
bond U رابطه
equation U رابطه
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
positive relation U رابطه مثبت
symbiotic relation U رابطه همزیستی
lead lag relation U رابطه سبقت
terms of trade U رابطه مبادله
interrelation U رابطه متقابل
incommunicable U بدون رابطه
linear relationship U رابطه خطی
trade-off U رابطه جایگزینی
positive relation U رابطه مستقیم
relation U رابطه نسبت
relation learning U رابطه اموزی
trade-offs U رابطه جایگزینی
cash nexus U رابطه نقدی
causal link U رابطه سببیت
de broglie relation U رابطه دوبروی
causal relationship U رابطه علی
liaison U رابطه نامشروع
liaison U بستگی رابطه
liaisons U رابطه نامشروع
liaisons U بستگی رابطه
interrelationship U رابطه متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
contractual relationship U رابطه قراردادی
equivalence relation U رابطه هم ارزی
fiduciary relationship U رابطه امانی
flow formula U رابطه جریان
trade off U رابطه جایگزینی
privity of contract U رابطه متعاقدین
bode's relation U رابطه بود
liaising U رابطه داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
functional relationship U رابطه تابعی
corresponded U رابطه داشتن
correspond U رابطه داشتن
functional relation U رابطه تابعی
arithmetic relation U رابطه حسابی
binary relation U رابطه دوتایی
commutation relation U رابطه جابجایی
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
mil relation U رابطه میلیمی
transitive U رابطه غیرمستقیم
monotonic relation U رابطه همسو
preattunement U وفق [رابطه ای]
transitive U رابطه مجازی
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
mil formula U رابطه میلیمی
sonship U رابطه فرزندی
negative relation U رابطه معکوس
negative relation U رابطه منفی
correlation U ضریب رابطه
mutual relationship U رابطه متقابل
definitional equation U رابطه تعریفی
ties U رابطه برابری
tie U رابطه برابری
mil relation U رابطه میلیم
relationship U رابطه [ریاضی]
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
cohabits U رابطه جنسی داشتن
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
cohering U رابطه خویشی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
cohabit U رابطه جنسی داشتن
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
coheres U رابطه خویشی داشتن
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
cohere U رابطه خویشی داشتن
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
disconnection U قطع نداشتن رابطه
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
denouncement U اعلان قطع رابطه
break away U قطع رابطه کردن
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
cohered U رابطه خویشی داشتن
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
causality U رابطه بین علت ومعلول
habits U روش طرز رشد رابطه
habit U روش طرز رشد رابطه
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
production U تولید
outputs U تولید
generations U تولید
output U تولید
progeniture U تولید
total output U تولید کل
aggregate output U تولید کل
assembly U تولید
product U تولید
productions U تولید
products U تولید
genesis U تولید
assembly line U خط تولید
fabrication U تولید
manufactures U تولید
production line U خط تولید
production lines U خط تولید
manufactured U تولید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com