Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
connection
U
رابطه
connexions
U
رابطه
relation
U
رابطه
relevance
U
رابطه
respect
U
رابطه
respects
U
رابطه
relationship
U
رابطه
relationships
U
رابطه
bond
U
رابطه
linkage
U
رابطه
linkages
U
رابطه
equation
U
رابطه
equations
U
رابطه
correlation
U
رابطه
contingence
U
رابطه
relevancy
U
رابطه
to correspond with
U
رابطه
[نامه نگاری]
داشتن با
relationship
U
رابطه
[ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psychomancy
U
رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange
U
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus
U
رابطه رابطه داخلی
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
lead lag relation
U
رابطه سبقت
linear relationship
U
رابطه خطی
mil formula
U
رابطه میلیمی
interrelation
U
رابطه متقابل
incommunicable
U
بدون رابطه
commutation relation
U
رابطه جابجایی
contractual relationship
U
رابطه قراردادی
de broglie relation
U
رابطه دوبروی
definitional equation
U
رابطه تعریفی
equivalence relation
U
رابطه هم ارزی
fiduciary relationship
U
رابطه امانی
flow formula
U
رابطه جریان
functional relation
U
رابطه تابعی
functional relationship
U
رابطه تابعی
causal relationship
U
رابطه علی
preattunement
U
هم کوکی
[رابطه ای]
positive relation
U
رابطه مستقیم
positive relation
U
رابطه مثبت
privity of contract
U
رابطه متعاقدین
relation learning
U
رابطه اموزی
relations of production
U
رابطه تولید
sonship
U
رابطه فرزندی
symbiotic relation
U
رابطه همزیستی
terms of trade
U
رابطه مبادله
negative relation
U
رابطه معکوس
negative relation
U
رابطه منفی
mil relation
U
رابطه میلیمی
mil relation
U
رابطه میلیم
mutual relationship
U
رابطه متقابل
preattunement
U
وفق
[رابطه ای]
preattunement
U
هم آهنگی
[رابطه ای]
monotonic relation
U
رابطه همسو
correlation
U
ضریب رابطه
correspond
U
رابطه داشتن
corresponded
U
رابطه داشتن
corresponds
U
رابطه داشتن
liaise
U
رابطه داشتن
liaised
U
رابطه داشتن
liaises
U
رابطه داشتن
liaising
U
رابطه داشتن
trade off
U
رابطه جایگزینی
trade-off
U
رابطه جایگزینی
transitive
U
رابطه مجازی
relation
U
رابطه نسبت
tie
U
رابطه برابری
ties
U
رابطه برابری
liaison
U
رابطه نامشروع
liaison
U
بستگی رابطه
liaisons
U
رابطه نامشروع
liaisons
U
بستگی رابطه
interrelationship
U
رابطه متقابل
interrelationships
U
رابطه متقابل
transitive
U
رابطه غیرمستقیم
bode's relation
U
رابطه بود
lesbianism
U
رابطه جنسی زن با زن
trade-offs
U
رابطه جایگزینی
cash nexus
U
رابطه نقدی
causal link
U
رابطه سببیت
binary relation
U
رابطه دوتایی
arithmetic relation
U
رابطه حسابی
to make a connection
U
رابطه ای برقرار کردن
absolute address
محل یک شی در رابطه با مبدا
break away
U
قطع رابطه کردن
price system
U
نسبت و رابطه قیمتها با هم
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
coheres
U
رابطه خویشی داشتن
stress strain relation
U
رابطه تنش- کرنش
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
wealth saving relationship
U
رابطه ثروت و پس انداز
difference equation
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
cohere
U
رابطه خویشی داشتن
cohered
U
رابطه خویشی داشتن
cause and effect relationship
U
رابطه علت و معلولی
intimacy
U
رابطه نامشروع جنسی
cohabit
U
رابطه جنسی داشتن
cohabited
U
رابطه جنسی داشتن
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
input output relation
U
رابطه ورودی- خروجی
oral intercourse
U
رابطه جنسی دهانی
cohabiting
U
رابطه جنسی داشتن
cohabits
U
رابطه جنسی داشتن
sexual intercourse
U
رابطه جنسی مجامعت
recurrence relation
[RR]
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
cohering
U
رابطه خویشی داشتن
mass energy relation
U
رابطه جرم و انرژی
parent child relationship
U
رابطه پدر و پسر
habits
U
روش طرز رشد رابطه
creation of contractual tie
U
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
habit
U
روش طرز رشد رابطه
causality
U
رابطه بین علت ومعلول
to discontinue relations
[with somone]
U
رابطه قطع کردن
[با کسی]
divisibility relation
U
رابطه بخش پذیری
[ریاضی]
average marginal relationship
U
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
fisher equation
U
این رابطه عبارت است از :
thermoelectric
U
وابسته به رابطه برق وحرارت
mil rule
U
قانون مربوط به رابطه میلیمی
filiation
U
نسل رابطه پدر و فرزندی
causal nexus
U
رابطه میان علت و معلول
to have connections
U
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
faulty connection
U
رابطه اشتباه
[الکترونیک مهندسی برق]
trade off between inflation and
U
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
intercommunication
U
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to be together with somebody
U
با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
neutral technology
U
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
subcontrariety
U
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to pull strings
U
از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
sugar daddies
U
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
aerodynamic shape
U
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
sugar daddy
U
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to make
[commit]
a faux pas
U
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
fornication
U
رابطه جنسی
[قبل از]
بیرون از ازدواج
[دین]
[حقوق]
hypotaxis
U
رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
compatible
U
زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
I give the programme zero
[nought]
out of ten for reality.
U
من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
geocoding
U
روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
to pick up somebody
[to find sexual partners]
U
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
pareto distribution
U
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
isolationism
U
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
relative income hypothesis
U
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling
U
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
stormbound
U
قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism
U
نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
uberrima fides
U
صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
to pair somebody off
[up]
with somebody
U
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
wagners law
U
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link
U
رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve
U
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com