English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
judge advocate general U رئیس دادگاه نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
lord high stew of england U رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
Chief Justice U رئیس دادگاه
president of the court U رئیس دادگاه
Chief Justices U رئیس دادگاه
police magistrate U رئیس دادگاه لغزش
Justices of the Peace U رئیس دادگاه بخش
recorder U رئیس دادگاه محلی
recorders U رئیس دادگاه محلی
magistrates U رئیس بخش دادگاه
magistrate U رئیس بخش دادگاه
Justice of the Peace U رئیس دادگاه بخش
magistrate U رئیس دادگاه بخش
magistrates U رئیس دادگاه بخش
court material U دادگاه نظامی
military tribunal U دادگاه نظامی
court martial U دادگاه نظامی
court martiall U دادگاه نظامی
martial court U دادگاه نظامی
military court U دادگاه نظامی
grand inquisitor U رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
general court martial U دادگاه عالی نظامی
court martial order U رای دادگاه نظامی
court martial U در دادگاه نظامی محاکمه کردن
provost court U دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
parol arrest U جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
try by martial law U به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
paymaster general U رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manadamus U حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
writ U دستور دادگاه حکم دادگاه
writs U دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
emcees U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
provosts U رئیس
director U رئیس
chief U رئیس
chiefs U رئیس
ruler U رئیس سر
rulers U رئیس سر
administer U رئیس
chairman U رئیس
administered U رئیس
administering U رئیس
sheikhs U رئیس
headers U رئیس
header U رئیس
directors U رئیس
administers U رئیس
chairmen U رئیس
sheik U رئیس
commandants U رئیس
superior U رئیس
commandant U رئیس
sheiks U رئیس
sheikh U رئیس
headman U رئیس
president U رئیس
head U رئیس
Dean U رئیس
Deans U رئیس
presidents U رئیس
headmen U رئیس
wardens U رئیس
syndic U رئیس
leader U رئیس
masters U رئیس
superiors U رئیس
mastered U رئیس
master U رئیس
higher up U رئیس
superintendent U رئیس
warden U رئیس
superintendents U رئیس
head master U رئیس
headsman U رئیس
warden U رئیس
administrator U رئیس
administrators U رئیس
director general U رئیس کل
director generals U رئیس کل
directors general U رئیس کل
leaders U رئیس
mugwump U رئیس
provost U رئیس
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
sheik U رئیس قبیله
warden U رئیس زندان
presidents U رئیس دانشگاه
magistrates U رئیس کلانتری
sachem U رئیس ایل
presidents U رئیس جمهور
president U رئیس جمهور
sheikh U رئیس خانواده
sheiks U رئیس خانواده
sheiks U رئیس قبیله
section chief U رئیس قبضه
sagamore U رئیس ایل
leadden limbs U رئیس اسپ
sheikhs U رئیس خانواده
sheikhs U رئیس قبیله
ring master U رئیس سیرک
schoolmistress U خانم رئیس
schoolmistresses U خانم رئیس
wharfmaster U رئیس بندر
phylarch U رئیس قبیله
president U رئیس دانشگاه
wardens U رئیس زندان
veep U نایب رئیس
vice chairman U نایب رئیس
office manager U رئیس اداره
principals U رئیس مدیر
subprincipal U نایب رئیس
principal U رئیس مدیر
social secretary U رئیس دفتر
speaker of parliament U رئیس مجلس
speaker of parliament U رئیس پارلمان
abbot U رئیس راهبان
staff manager U رئیس کارگزینی
post general U رئیس کل پست
premieres U مهمتر رئیس
chamberlains U رئیس خلوت
abbots U رئیس راهبان
premiered U مهمتر رئیس
premiers U مهمتر رئیس
premier U مهمتر رئیس
Prime Minister U رئیس الوزرا
sheik U رئیس خانواده
the pro tem chief U رئیس موقت
podesta U رئیس شهربانی
wagon master U رئیس قطار
shipmaster U رئیس کشتی
site manager U رئیس کارگاه
chamberlain U رئیس خلوت
vice president U نایب رئیس
presidentess U زن رئیس جمهور
president of the republic U رئیس جمهور
magistrate U رئیس کلانتری
premiering U مهمتر رئیس
Prime Ministers U رئیس الوزرا
office manager U رئیس دفتر
premiere U مهمتر رئیس
sheikh U رئیس قبیله
jurat U رئیس شهرداری
vice president U معاون [رئیس]
ringmasters U رئیس گود
ringmasters U رئیس سیرک
ringmaster U رئیس گود
ringmaster U رئیس سیرک
prior U رئیس صومعه
masters of ceremonies U رئیس تشریفات
gun captain U رئیس قبضه
gun captain U رئیس توپ
communication chief U رئیس ارتباطات
surgeons U رئیس بهداری
surgeon U رئیس بهداری
hierarch U رئیس روحانی
heresiarch U رئیس رافضیون
heguman U رئیس دیر
head of the state U رئیس دولت
head of business firm U رئیس تجارتخانه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com