Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
communication chief
U
رئیس ارتباطات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
voice grade channel
U
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
lord high stew of england
U
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general
U
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
communications
U
ارتباطات
comms
U
ارتباطات
telecommunication
U
ارتباطات
communication
U
ارتباطات
telecommunication installation
U
تاسیسات ارتباطات
electrical communications
U
ارتباطات الکترونیکی
telecommunication engineer
U
مهندس ارتباطات
avionics
U
ارتباطات هوایی
comunications parameters
U
پارامترهای ارتباطات
communications program
U
برنامه ارتباطات
digital communications
U
ارتباطات دیجیتالی
communications protocol
U
پروتکل ارتباطات
optical communications
U
ارتباطات نوری
communication theory
U
نظریه ارتباطات
telecommunication traffic
U
ترافیک ارتباطات
telecommunication network
U
پبکه ارتباطات
telecommunication technique
U
تکنیک ارتباطات
telecommunications
U
ارتباطات از دور
voice communications
U
ارتباطات صوتی
agency of communications
U
شعبه ارتباطات
avionics
U
ارتباطات فضایی
communication
U
ارتباطات مواصلات
telecommunication tower
U
برج ارتباطات
signal communications
U
ارتباطات مخابراتی
communications controller
U
کنترل کننده ارتباطات
main center office
U
مرکز اصلی ارتباطات
telecommunications
U
ارتباطات راه دور
communications
U
خطوط مواصلاتی ارتباطات
data communication system
U
سیستم ارتباطات داده
telecommunication
U
ارتباطات از راه دور
data communications equipment
U
تجهیزات ارتباطات داده ها
data communications processor
U
پردازنده ارتباطات داده ها
binary synchronous communication
U
ارتباطات همزمان دودویی
logic
U
مراحل و تصمیمات و ارتباطات
dce
U
CommunicationsEquipment Dataتجهیزات ارتباطات داده
logical
U
مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
tcam
U
TelecommunicationsAccessروش دستیابی ارتباطات دورethod
signal security
U
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
telecommunications specialist
U
متخصص ارتباطات راه دور
telemedicine
U
استفاده از ارتباطات راه دور
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
combined communication board
U
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
tariff
U
شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
adccp
U
پروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات داده
telecommunications access method
U
روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
tariffs
U
شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
We are living in the age of mass communication.
U
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
basic telecommunications access method
U
روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
microcomputer
U
طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
micro
U
طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
micros
U
طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
advanced
U
Protocol CommunicationControl Dataپروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات
framework
U
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
office of the future
U
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
frameworks
U
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
Ergonomics
U
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
EDAC
U
سیستم تصحیح خطای مقابل برای ارتباطات دادهای
fcc
U
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
btam
U
BasicTelecommunicationsAccess روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی ethod
chart
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
Manchester coding
U
روش کدگذاری داده و سیگنالهای زمانی که در ارتباطات به کار می رود
charted
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charts
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
integral controller
U
واحد ارتباطات که درون یک کامپیوتر قرار داده شده است
transborder
U
ارتباطات میان سیستمهای کامپیوتری که در کنارمرزهای ملی قرار دارند
pact
U
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pacts
U
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
basic
U
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
ccitt v.
U
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
teleinformatic services
U
هر وسیلهای مثل تلکس , رونوشت که از ارتباطات راه دور سرویس می گیرد
basics
U
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
byte
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
architecture
U
فاهر و اتصالات سخت افزار داخلی کامپیوتر و ارتباطات منط قی بین CPU
down line processor
U
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
bytes
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
coalitions
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
clusters
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
multimedia
U
قطعه پردازنده که حاوی قط عاتی است که برای بهبود کارایی چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
sna
U
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند ونیز سخت افزارهای مختلف برای ارتباط
internal telecommunications unions
U
یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
dual
U
حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
warden
U
رئیس
wardens
U
رئیس
administrators
U
رئیس
superiors
U
رئیس
leader
U
رئیس
administering
U
رئیس
superior
U
رئیس
leaders
U
رئیس
chairman
U
رئیس
chairmen
U
رئیس
syndic
U
رئیس
sheik
U
رئیس
mugwump
U
رئیس
higher up
U
رئیس
headsman
U
رئیس
chiefs
U
رئیس
warden
U
رئیس
administer
U
رئیس
administered
U
رئیس
administers
U
رئیس
provost
U
رئیس
provosts
U
رئیس
chief
U
رئیس
head master
U
رئیس
administrator
U
رئیس
superintendents
U
رئیس
sheikh
U
رئیس
rulers
U
رئیس سر
ruler
U
رئیس سر
president
U
رئیس
headman
U
رئیس
masters
U
رئیس
mastered
U
رئیس
master
U
رئیس
presidents
U
رئیس
head
U
رئیس
Dean
U
رئیس
superintendent
U
رئیس
Deans
U
رئیس
headmen
U
رئیس
commandant
U
رئیس
headers
U
رئیس
directors general
U
رئیس کل
director generals
U
رئیس کل
header
U
رئیس
directors
U
رئیس
director general
U
رئیس کل
sheikhs
U
رئیس
sheiks
U
رئیس
commandants
U
رئیس
director
U
رئیس
processor
U
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
db/dc
U
DataCommunication/Base Data پایگاه داده- ارتباطات داده
mint master
U
رئیس ضرابخانه
jurat
U
رئیس شهرداری
heresiarch
U
رئیس رافضیون
hierarch
U
رئیس روحانی
mess president
U
رئیس باشگاه
kapell meister
U
رئیس ارکستر
lady principal
U
خانم رئیس
prefect
U
رئیس فرمانده
lord chancellor
U
رئیس کل داوران
prefects
U
رئیس فرمانده
leadden limbs
U
رئیس اسپ
Chiefs of Staff
U
رئیس ستاد
heguman
U
رئیس دیر
First Lady
U
زن رئیس جمهور
sheikh
U
رئیس قبیله
sheikh
U
رئیس خانواده
sheikhs
U
رئیس قبیله
chief of state
U
رئیس دولت
chief of protocol
U
رئیس تشریفات
chief of police
U
رئیس شهربانی
sheikhs
U
رئیس خانواده
sheiks
U
رئیس قبیله
beach master
U
رئیس بارانداز
arches
U
موذی رئیس
dominie
U
رئیس اموزشگاه
head of the state
U
رئیس دولت
head of business firm
U
رئیس تجارتخانه
head mistress
U
خانم رئیس
harbour master
U
رئیس بندر
gun captain
U
رئیس توپ
gun captain
U
رئیس قبضه
harbor master
U
رئیس بندر
arch
U
موذی رئیس
arch-
U
موذی رئیس
sheiks
U
رئیس خانواده
wagon master
U
رئیس قطار
vice president
U
نایب رئیس
vice chairman
U
نایب رئیس
veep
U
نایب رئیس
the pro tem chief
U
رئیس موقت
emcee
U
رئیس تشریفات
emcees
U
رئیس تشریفات
master of ceremonies
U
رئیس تشریفات
masters of ceremonies
U
رئیس تشریفات
prior
U
رئیس صومعه
wharfmaster
U
رئیس بندر
wharfmaster
U
رئیس اسکله
vice president
U
معاون
[رئیس]
Chief of protocol. Master of ceremonies.
U
رئیس تشریفات
He is in bad with the boss.
U
با رئیس اش بد است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com