Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
My pain has gone.
U
دیگر درد ندارم.
I have nothing more to say .
U
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
i have nothing else
U
هیچ چیز دیگر ندارم
I am running out of money .
U
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
i have no knowledge of it
U
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
footballs
U
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
football
U
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
it has escaped my remembrance
U
در یاد ندارم بخاطر ندارم
disinterest
U
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
i have nothing
U
ندارم
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
i cannot bear him
U
حوصله او را ندارم
I am dead broke . I am penniless.
U
یک غاز هم ندارم
I don't have a spoon.
من قاشق ندارم.
i have no objection to that
U
به ان اعتراضی ندارم
i am not in
U
حالش را ندارم
i am not a with him
U
با او اشنایی ندارم
i dont meant it
U
مقصودی ندارم
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
Are there any messages for me?
U
من پیغامی ندارم؟
Are there any letters for me?
U
من نامه ای ندارم؟
I am sore at her. Iam bitter about her.
U
ازاودل خوشی ندارم
I am not in the mood.
U
حال وحوصله ندارم
i reck not of danger
U
من باکی از خطر ندارم
I'm not worth it.
U
من ارزش اونو ندارم.
I have no small change.
U
من پول خرد ندارم.
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
No harm meant!
U
قصد اهانت ندارم!
No offence!
U
قصد اهانت ندارم!
i have no work today
U
امروز کاری ندارم
I'm fine with it.
<idiom>
U
من باهاش مشکلی ندارم.
i do not feel like working
U
کار کردن ندارم
I have nothing to do with politics.
U
کاری به سیاست ندارم
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
i am reluctant to go
U
میل ندارم بروم
I have nothing against you .
U
با شما مخالفتی ندارم
I cant do any crystal – gazing .
U
علم غیب که ندارم
I don't like this.
من این را دوست ندارم.
I'm up to my ears
<idiom>
U
فرصت سر خاراندن ندارم
I have nothing to do with him .
U
با اوسر وکاری ندارم
I havent heard of her for a long time.
U
مدتها است از او خبری ندارم
That is fine by me if you agree.
U
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday .
U
شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I cant take (stand) it any longer.
U
بیش از این تاب ندارم
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
I dont wish ( want ) to malign anyone .
U
میل ندارم بد کسی را بگویم
I dislike dull colors .
U
رنگهای مات را دوست ندارم
She is not concerned with all that .
U
با این کارها کاری ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed.
U
تردیدی ندارم که موفق می شوید
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
I am minding my own business.
U
کاری بکار کسی ندارم
soccer
U
فوتبال
uninterested
U
بی علاقه
interest
U
علاقه .
interests
U
علاقه .
interest
U
علاقه
interests
U
علاقه
unresponsive
U
بی علاقه
disinterested
U
: بی علاقه
binds
U
علاقه
bind
U
علاقه
penchant
U
علاقه
ties
U
علاقه
nonchalant
U
بی علاقه
fondness
U
علاقه
stomachy
U
بی علاقه
affection
U
علاقه
tie
U
علاقه
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
U
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll .
U
با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
You must be joking (kidding).
U
شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
ido not feel my legs
U
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
To regain consciousness. to come to.
U
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I have no claim to this house.
U
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
grid
U
زمین فوتبال
association football
U
اتحادیه فوتبال
football club
[British Englisch]
U
باشگاه فوتبال
soccer field
U
زمین فوتبال
soccer
U
بازی فوتبال
football game
U
بازی فوتبال
eleven
U
تیم فوتبال
football fan
[British English]
U
طرفدار فوتبال
football
توپ فوتبال
grids
U
زمین فوتبال
elevens
U
تیم فوتبال
soccer fan
[soccer supporter]
[American English]
U
طرفدار فوتبال
footballers
U
فوتبال بازی کن
footballer
U
فوتبال بازی کن
playing fields
U
زمین فوتبال
canadian football
U
فوتبال کانادایی
boot
U
کفش فوتبال
footballs
U
بازی فوتبال
left for ward
U
در فوتبال پیشرو چپ
pigskin
U
توپ فوتبال
playing field
U
زمین فوتبال
gridition
U
زمین فوتبال
gridiron
U
زمین فوتبال
football
U
بازی فوتبال
kick about
U
فوتبال هردمبیل
interestedness
U
علاقه مندی
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
calf love
U
علاقه دمدمی
concerned
U
علاقه مند
disinterest
U
علاقه نداشتن
put up with
<idiom>
U
علاقه مند
going for (someone)
<idiom>
U
علاقه کسی
liking
U
ذوق علاقه
it is of interest to me
U
من در ان علاقه مندم
tendencies
U
علاقه مختصر
tendency
U
علاقه مختصر
laceman
U
علاقه بند
necrophagia
U
علاقه به اجساد
self concern
U
علاقه بنفس
interested
U
علاقه مند
consuming
U
علاقه-عشق
renunciation
U
قطع علاقه
enthusiastic
U
علاقه مند
enthusiast
U
علاقه مند
beloved
U
مورد علاقه
property
U
علاقه مایملک
disaffection
U
عدم علاقه
fondly
U
از روی علاقه
focal point
U
علاقه - سرگرمی
enthusiasts
U
علاقه مند
kick off
U
شروع مسابقه فوتبال
rules of football
U
قوانین یا قواعد فوتبال
water polo
U
بازی فوتبال ابی
goalkeeper
U
دروازه بان فوتبال
to finish the ball into the net
U
با توپ گل زدن
[فوتبال]
indoor soccer
U
فوتبال داخل سالن
to play soccer
U
فوتبال بازی کردن
to play football
U
فوتبال بازی کردن
football fan
[American English]
U
طرفدار فوتبال آمریکایی
six man football
U
فوتبال دو تیم 6 نفره
American football
U
فوتبال آمریکایی
[ورزش]
signal caller
U
مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
football hooligan
U
خرابگر پر سر و صدای فوتبال
touchline
U
خط اطراف زمین فوتبال
soccer ball throw
U
پرتاب توپ فوتبال
goalkeepers
U
دروازه بان فوتبال
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
uniterested
U
بی علاقه بی دخل وتصرف
spelunking
U
علاقه به غار شناسی
fancying
U
تفننی علاقه داشتن به
fancy
U
تفننی علاقه داشتن به
fanciest
U
تفننی علاقه داشتن به
fancy free
U
بی علاقه عاری از عشق
fancies
U
تفننی علاقه داشتن به
fancied
U
تفننی علاقه داشتن به
heterosexuality
U
علاقه بجنس مخالف
You have piqued my interest in ...
U
تو من را به ... علاقه مند کردی.
To be interested in ( keen on ) some thing .
U
به چیزی علاقه داشتن
to pique
U
علاقه مند کردن
To sever ones ties . to lose interest.
U
قطع علاقه کردن
unconcern
U
عدم علاقه خونسردی
shebang
U
امر مورد علاقه
disaffect
U
از علاقه و محبت کاستن
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
i have no idea of that
U
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
I don't socialize much these days.
U
این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
I dont mean to intrude .
U
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
Playing football is not my idea of fun .
U
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
speedball
U
نوعی بازی شبیه فوتبال
hockey
U
چوگان بازی با اصول فوتبال
scrummage
U
نوعی بازی فوتبال راگبی
scrum
U
نوعی بازی فوتبال راگبی
scrums
U
نوعی بازی فوتبال راگبی
lateral pass
U
پاس توپ فوتبال از پهلو
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
He takes ( heels) much interest in politics.
U
به سیاست خیلی علاقه دارد
earnest
U
سنگین علاقه شدید به چیزی
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
short ball
U
شوت کردن کوتاه توپ
[فوتبال]
to let the ball do the work
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
flag football
U
نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
The football field must be marked out.
U
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
uprights
U
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
long ball
U
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
to keep the ball moving
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com