Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ha-ha
U
دیوار فرو رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
partition wall
U
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
damped wave
U
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
U
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).
U
آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindled
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
U
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
U
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
U
رفته رفته کوچک شدن
counter fert
U
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage
U
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall
U
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
retaining wall
U
دیوار نگهبان دیوار محافظ
adjacent
U
نزدیک دیوار به دیوار
bit by bit
<adv.>
U
رفته رفته
gradually
U
رفته رفته
gradually
<adv.>
U
رفته رفته
departed
U
رفته
short tempered
U
از جا در رفته
by inches
U
رفته رفته
thrawart
U
در رفته
frenetical
U
از جا در رفته
in process of time
U
رفته رفته
dislocated
U
در رفته
by degrees
<adv.>
U
رفته رفته
inchmeal
U
رفته رفته
in the a
U
روی هم رفته
averagly
U
روی هم رفته
red-hot
U
ازجادر رفته
iam bored
U
حوصله ام سر رفته
i have been to paris
U
پاریس رفته ام
retreating forehead
U
پیشانی تو رفته
he knew that i had gone
U
او میدانست که من رفته ام
cavetto
U
[پخی تو رفته]
smudgy
U
رنگ و رو رفته
deep-set
U
فرو رفته
overall
U
رویهم رفته
overalls
U
رویهم رفته
by and large
<idiom>
U
روی هم رفته
smudgier
U
رنگ و رو رفته
day a day
U
روی هم رفته
smudgiest
U
رنگ و رو رفته
off shade
U
رنگ رفته
on a par
U
روی هم رفته
it has escaped my remembrance
U
از خاطرم رفته
windswept
U
بر باد رفته
in the lump
U
روی هم رفته
defunct
U
ازبین رفته
sunken
U
فرو رفته
weatherbeaten
U
رنگ و رو رفته
all in all
U
روی هم رفته
all told
U
روی هم رفته
averaged
U
روی هم رفته
frenzied
U
ازجا در رفته
pulled
U
تحلیل رفته
truncated soil
U
خاک رو رفته
emaciated
U
گوشت رفته
frantic
U
ازکوره در رفته
consumptive
U
تحلیل رفته
consumptives
U
تحلیل رفته
unbridle
U
مهاردر رفته
madding
U
از کوره در رفته
on average
[on av.]
U
روی هم رفته
first and last
U
روی هم رفته
extinct
U
ازبین رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
altogether
U
روی هم رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
pallid
U
رنگ رفته
gone
<adj.>
U
از دست رفته
averages
U
روی هم رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
averaging
U
روی هم رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
بکار رفته
averaged
U
روی هم رفته
exhausted
U
تحلیل رفته
average
U
روی هم رفته
neatest
U
شسته و رفته
neat
U
شسته و رفته
chafed
U
پوست رفته
overseen
U
غلط رفته
jitters
U
از کوره در رفته
away
U
غایب رفته
neater
U
شسته و رفته
I'm glad he's gone.
U
خوشحالم که او رفته.
powers
U
توان از دست رفته
He is on leave of absence .
U
مرخصی رفته است
powering
U
توان از دست رفته
lorn
U
از دست رفته بربادرفته
advanced pawn
U
پیاده پیش رفته
As limp as a rag.
U
شل واز حال رفته
Have you been there recently (lately)
U
تازگیها آنجا رفته ای ؟
lost
U
از دست رفته ضایع
power
U
توان از دست رفته
saddle nose
U
بینی فرو رفته
go out the window
<idiom>
U
اثرش از بین رفته
washed up
U
بکلی تحلیل رفته
powered
U
توان از دست رفته
income forgone
U
درامداز دست رفته
lost chain
U
زنجیره از دست رفته
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
furibund
U
اشفته ازجادر رفته
neatest
U
شسته و رفته مرتب
tacky
U
رنگ ورو رفته
we cannot undo the past
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
neater
U
شسته و رفته مرتب
forged side
U
سطح فرو رفته
retreating chin
U
چانه عقب رفته
you are mistaken
U
خطا رفته اید
what is done cannot be undone
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
revendication
U
استردادزمین ازدست رفته
neat
U
شسته و رفته مرتب
pale
U
رنگ رفته بی نور
he is off to the war
U
رفته است به جنگ
I feel pins and needles in my foot.
U
پایم خواب رفته
palest
U
رنگ رفته بی نور
immersed in debt
U
فرو رفته در فرض
paler
U
رنگ رفته بی نور
sunken eyes
U
چشمان فرو رفته
he must have gone
U
باید رفته باشد
Vanished(shattered, dashed) hopes.
U
امیدها ی بر باد رفته
wear off
U
فرسوده و از بین رفته شدن
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
lost
U
از دست رفته تلف شده
to count for lost
U
از دست رفته بحساب آوردن
He wont be back for another six months.
U
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
sold
U
فروخته شده بفروش رفته
lost cause
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
Time hangs heavily on my hands.
U
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
lost causes
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
ingesta
U
موادی که داخل بدن رفته
macaroni
U
ماکارونی جوان خارج رفته
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
the cork went off with apop
U
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
opportunity cost
U
هزینه فرصت از دست رفته
I have something in my eye.
U
چیزی توی چشمم رفته.
up to the ears
U
غرق سرا پا فرو رفته
shopworn
U
کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
To make amends to someone for an injury.
U
وقت از دست رفته جبران کردن
to join the majority
U
رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
She wI'll be a loser if she refuses.
U
اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
intakes
U
جای ابگیری نیروی بکار رفته
intake
U
جای ابگیری نیروی بکار رفته
sell-outs
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
i p that they are both gone
U
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
It is an absolute chaos.
U
همه رشته کارها از دست در رفته است
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
U
نمی دانم کدام گوری رفته است
sell out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
sell-out
U
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
cost of sales
U
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
counter-scrap
U
دیوار
enclosure wall
U
دیوار بر
face wall
U
دیوار بر
wall
U
دیوار
bulwarks
U
دیوار
f. with the woll
U
دیوار
bulwark
U
دیوار
wellhead
U
سر دیوار
wall-to-wall
U
از دیوار به دیوار
walls have ears
U
دیوار
cope
U
سر دیوار
coping
U
سر دیوار
bulkhead
U
دیوار
fence
U
دیوار
partition
U
دیوار
curtains
U
دیوار
bulkheads
U
دیوار
fences
U
دیوار
alignment frontage
U
بر دیوار
partitions
U
دیوار
walls
U
دیوار
Vxtreme
U
قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
quasi
U
بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
drags
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
mattoid
U
کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
drag
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
retaining wall
U
دیوار حائل
thickness of a wall
U
کلفتی دیوار
rear wall
U
دیوار پشت
gable wall
U
دیوار سنتوری
gable wall
U
دیوار لچکی
render a wall
U
استرکشی دیوار
mason up
U
ساختن دیوار
inwall
U
دیوار گرفتن
front wall
U
دیوار جلو
gravity wall
U
دیوار وزنی
the pictures on the wall
U
ی روی دیوار
retaining wall
U
دیوار ضامن
side wall
U
دیوار پهلویی
wall insulator
U
عایق دیوار
load bearing wall
U
دیوار باربر
load bearing wall
U
دیوار حمال
key wall
U
دیوار اب بند
sidewall
U
دیوار پهلویی
interior wall
U
دیوار داخلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com