Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 47 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i saw him fall
U
دیدم که افتاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i saw them all
U
را دیدم
i saw her
U
دیدم
i dreamt a d.
U
خوابی دیدم
i treated both alike
U
هر دو را به یک چشم دیدم
i saw it
U
انرا دیدم
i saw him twice
U
دو بار او را دیدم
i saw him l...ugh
U
دیدم که می خندید
i hurt my self
U
اسیب دیدم
i saw it my self
U
من خودم انرا دیدم
my losses were great
U
بسیار زیان دیدم
I had a dream last night.
U
دیشب خواب دیدم
imyself saw it
U
من خودم انرا دیدم
the instant i saw him
U
بمحض اینکه اورا دیدم
i saw this p in the scripture
U
این فقره را در کتاب مقدس دیدم
i saw one climbing the tree
U
یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
She was pretty when I saw her at close quarters .
U
از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
My mouth watered.
U
دهانم آب می افتاد
I licked my lips
[in anticipation]
.
U
دهنم آب افتاد.
it happened
U
اتفاق افتاد
She had to eat humble pie . she cringed .
U
به غلط کردن افتاد
The waters run clear of the mill .
<proverb>
U
آبها از آسیاب افتاد .
It was borne in on him.
U
برای او
[مرد]
جا افتاد.
It dawned upon him.
U
برای او
[مرد]
جا افتاد.
The button on my coat off.
U
تکمه کتم افتاد
his mind was petrified
U
ذهنش از کار افتاد
he fell to the ground
U
دویدن اغازکردبزمین افتاد
the lot fell upon me
U
پشک بمن افتاد
he fell ill
U
به بستر بیماری افتاد
It finally sunk in !
<idiom>
U
آخرش دوزاریش افتاد!
[اصطلاح]
Now he gets the point!
<idiom>
U
دوزاریش حالا افتاد!
[اصطلاح]
He outgrew this habit.
U
این عادت ازسرش افتاد
At last the penny dropped!
<idiom>
U
آخرش دوزاریش افتاد!
[اصطلاح]
The moment I set eyes on you. ,
U
از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
Should anything happen to me, ...
<idiom>
U
اگر اتفاق بدی افتاد برای من ...
His departure has been postponed for two days.
U
حرکت او
[مرد]
دو روز به تاخیر افتاد.
When the dust settles.
U
وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
It took place under my very eyes.
U
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
The patients hrart stopped beating.
U
قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
He licked ( smacked ) his lips .
U
لب ودهنش آب افتاد ( از روی لذت وخوشی )
He fell off his bike and bruised his knee.
U
او
[مرد]
از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته
[کبود]
شد.
tally ho
U
در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است
i advised him to go there
U
به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
russian revolution
U
وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
french revolution
U
انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
anchor in sight
U
لنگر بالاست لنگر را دیدم
for two weeks
U
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com