Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spots
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
scans
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
observes
U
دیدبانی کردن
observe
U
دیدبانی کردن
observing
U
دیدبانی کردن
observed
U
دیدبانی کردن
spotting
U
دیدبانی کردن دید زدن
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
screened
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
observations
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
flank observation
U
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision
U
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
observation
U
دیدبانی
espial
U
دیدبانی
observations
U
دیدبانی
aerial observation
U
دیدبانی هوایی
air observation
U
دیدبانی هوایی
observing sector
U
منطقه دیدبانی
observing sector
U
قطاع دیدبانی
visual observation
U
دیدبانی بصری
observation
U
دیدبانی اتش
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
watch tower
U
برج دیدبانی
flank observation
U
دیدبانی جناحی
radar quardship
U
دیدبانی بارادار
beacon
U
برج دیدبانی
beacons
U
برج دیدبانی
observations
U
دیدبانی اتش
report
U
گزارش دیدبانی
watchtower
U
برج دیدبانی
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
observation post
U
پست دیدبانی
neglected
U
دیدبانی نکنید
bilateral observation
U
دیدبانی دوجانبه
neglecting
U
دیدبانی نکنید
neglects
U
دیدبانی نکنید
bilateral observation
U
دیدبانی مضاعف
reports
U
گزارش دیدبانی
reported
U
گزارش دیدبانی
neglect
U
دیدبانی نکنید
watchtowers
U
برج دیدبانی
army of observation
U
عده دیدبانی
astronomic observation
U
دیدبانی نجومی
visual observation
U
دیدبانی با چشم
loop-hole
U
سوراخ دیدبانی
ground observation
U
دیدبانی زمینی
observation sector
U
قطاع دیدبانی
loopholes
U
سوراخ دیدبانی
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
loophole
U
سوراخ دیدبانی
tog method
U
روش دیدبانی محوری
snooper scope
U
دوربین تعقیب و دیدبانی
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
radar beacon
U
برج دیدبانی رادار
optical
U
مربوط به دیدبانی بصری
pilothouse
U
اطاق دیدبانی کشتی
observed fire
U
تیر دیدبانی شده
apex angle
U
زاویه راسی دیدبانی
infrared viewer
U
دوربین دیدبانی شبانه
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
astronomic station
U
ایستگاه دیدبانی نجومی
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
folded optics
U
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
air spot
U
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
visibility range
U
شعاع عمل دیدبانی یا دید
observed chart
U
طرح تیر دیدبانی شده
weather observation
U
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
tog method
U
روش دیدبانی در خط توپ هدف
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
snooper
U
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
spotting
U
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot
U
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
ground
U
زمین کردن
grounding
U
زمین کردن
paralysing
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
protective earthing
U
زمین کردن حفافتی
searches
U
مراقبت کردن از زمین
peneplane
U
فرسوده کردن زمین
searched
U
کاوش کردن زمین
searchingly
U
کاوش کردن زمین
dibble
U
گود کردن زمین
searches
U
کاوش کردن زمین
dig , in
U
گود کردن زمین
to clear land
U
زمین راصاف کردن
geodesy
U
مساحی کردن زمین
to till the soil
U
زمین را کشت کردن
harrow
U
صاف کردن زمین
terrain spotting
U
تجسس کردن زمین
to cultivate land
U
زمین را کشت کردن
search
U
کاوش کردن زمین
peneplain
U
فرسوده کردن زمین
to work the land
U
زمین را زراعت کردن
harrows
U
صاف کردن زمین
to dig out
U
گود کردن زمین
search
U
مراقبت کردن از زمین
searchingly
U
مراقبت کردن از زمین
searched
U
مراقبت کردن از زمین
pibal
U
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
spotting line
U
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
grub
U
زمین کندن جستجو کردن
harrows
U
باچنگک زمین را صاف کردن
neutral earth
U
زمین کردن نقطه صفر
harrow
U
باچنگک زمین را صاف کردن
photo imagery
U
عکس برداری کردن از زمین
grubs
U
زمین کندن جستجو کردن
grubbed
U
زمین کندن جستجو کردن
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
geologize
U
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
bedraggle
U
روی زمین کشیدن و چرک کردن
geologize
U
مطالعه علم زمین شناسی کردن
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
reclaims
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
hovering
U
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
reclaimed
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
peg out
U
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
clips
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
bow line
U
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
sniper scope
U
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
spotting charge
U
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
pibal
U
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested
U
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance
U
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumbles
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com