Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Warsaw
U
دولت لهستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
identic notes
U
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
U
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
Poland
U
لهستان
Warsaw
U
شهر ورشو پایتخت لهستان
open market operation
U
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
U
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state
U
دولت متحده یا دولت اتحادی
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
U
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract
U
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control
U
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
powers
U
دولت
mammon
U
دولت
state-
U
دولت
government
U
دولت
governments
U
دولت
respublica
U
دولت
powering
U
دولت
powered
U
دولت
state
U
دولت
stated
U
دولت
states
U
دولت
stating
U
دولت
power
U
دولت
totaliarian state
U
دولت توتالیتر
government expenditures
U
هزینههای دولت
the body politic
U
ملت و دولت
government stock
U
سهام دولت
quirinal
U
دولت ایتالیا
government treasury
U
خزانه دولت
state government
U
دولت مرکزی
the policy of the government
U
سیاست دولت
state property
U
دارائی دولت
the policy of the government
U
رویه دولت
chief of state
U
رئیس دولت
state budget
U
بودجه دولت
government budget
U
بودجه دولت
territory of state
U
قلمرو دولت
nation state
U
دولت ملی
nation-state
U
دولت ملی
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
U
پادشاه یا دولت
mandatary
U
دولت قیم
military government
U
دولت نظامی
money bag
U
دارایی دولت
enemy state
U
دولت دشمن
national state
U
دولت ملی
buffer state
U
دولت حایل
Ottawa
U
دولت کانادا
head of the state
U
رئیس دولت
forfeit to the state
U
ضبط دولت
pillars of the state
U
ارکان دولت
public debt
U
بدهی دولت
public servant
U
مستخدم دولت
puppet government
U
دولت پوشالی
nation-states
U
دولت ملی
independent state
U
دولت مستقل
cabinets
U
هیات دولت
government department
U
وزارتخانه دولت
stateless
U
بی دولت بی وطن
official
U
کارمند دولت
officer
U
کارمند دولت
public officer
[American E]
U
کارمند دولت
state
U
دولت استان
state-
U
دولت استان
stated
U
دولت استان
states
U
دولت استان
stating
U
دولت استان
civil servant
[British E]
U
کارمند دولت
cabinet
U
هیات دولت
loyalist
U
دولت دوست
loyalists
U
دولت دوست
mafias
U
دولت ستیزی
mafia
U
دولت ستیزی
Downing Street
U
دولت انگلیس
office-holders
U
کارمند دولت
ambassador
U
ماموررسمی یک دولت
Whitehall
U
دولت انگلیس
govt
U
government دولت
ambassadors
U
ماموررسمی یک دولت
war state
U
دولت جنگی
Kremlin
U
دولت شوروی
office-holder
U
کارمند دولت
vassal atate
U
دولت پوشالی
He rose against the regime.
U
بر ضد دولت قیام کرد
secret service money
U
اعتبار سری دولت
civil servants
U
مستخدم یا کارمند دولت
stratocracy
U
حکومت یا دولت نظامی
government transfer payments
U
پرداختهای انتقالی دولت
interpellate
U
استیضاح کردن دولت
office-holder
U
صاحب منصب دولت
plateform
U
اعلامیه سیاست دولت
peculation
U
دستبرد در مال دولت
non serverign acts
U
اعمال تصدی دولت
office-holders
U
صاحب منصب دولت
protected state
U
دولت تحت الحمایه
mandatory powers
U
اختیارات دولت قیم
vassal atate
U
دولت دست نشانده
land grant
U
زمین اعطایی دولت
family allowances
U
کمک دولت به خانوارها
cabinets
U
کابینه هیئت دولت
welfare state
U
دولت بهبود بخش
civil servant
U
مستخدم یا کارمند دولت
dependent state
U
دولت غیر مستقل
bounties
U
کمک اقتصادی دولت
secret service
U
دستگاه محرمانه دولت
secret services
U
دستگاه محرمانه دولت
most favoured nation
U
دولت کامله الوداد
colonial government
U
دولت یا حکومت مستعمراتی
cabinet
U
کابینه هیئت دولت
federalist
U
طرفدار دولت فدرال
subsidy
U
کمک بلاعوض دولت
federalism
U
اصل دولت ائتلافی
federal authorities
U
قدرت دولت متحده
federal council
U
مجلس دولت متحده
confedration of states
U
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
To accord recognition to a new government.
U
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
hand-out
<idiom>
U
پاداش ،معمولا از طرف دولت
porte
U
باب عالی دولت عثمانی
subject to the british rule
U
تحت تسلط دولت انگلیس
war state
U
دولت نظامی declaration preventivetotal
mafias
U
سازمان سری دولت ستیز
commissioner
U
مامور عالی رتبه دولت
commissioners
U
مامور عالی رتبه دولت
mafia
U
سازمان سری دولت ستیز
the sublime porte
U
باب عالی دولت عثمانی
confiscation
U
مصادره و ضبط توسط دولت
export incentive
U
تشویق دولت در جهت صادرات
subsidies
U
مکهای مالی دولت , سوبسید
federal constitution
U
قانون اساسی دولت متحده
bank holiday
U
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
price support
U
قیمت حمایت شده از طرف دولت
sovereign
U
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
residents
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
White Papers
U
گزارش هیئت دولت نامه سفید
sovereigns
U
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
Utopias
U
دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopia
U
دولت یا کشور کامل و ایده الی
state midicine
U
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
resident
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
coat of arms
U
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
quota
U
کمیت تعیین شده توسط دولت
quotas
U
کمیت تعیین شده توسط دولت
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
statism
U
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
guild socialism
U
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
coats of arms
U
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
monetization
U
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
governments
U
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
government
U
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
bounties
U
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
White Paper
U
گزارش هیئت دولت نامه سفید
bank annuities
U
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
jacobin
U
عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
hall mark
U
دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
state aid
U
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state to which one belongs
U
دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
subvention
U
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
conscription of wealth
U
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
regie
U
اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
eminent domain
U
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
residency
U
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
concert of europe
U
اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
Solicitors General
U
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Uncle Sam
U
لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
libertarian
U
طرفدارآزادی
[جدا از حکم دولت]
فردی
[فلسفه]
[سیاست]
Solicitor General
U
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
food stamp program
U
برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
rescous
U
مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
active fiscal policy
U
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
functional finance
U
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
smart money
U
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
interventionism
U
سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
mandatory power
U
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
privateer
U
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
good offices
U
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
embassies
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
deodand
U
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
jingo
U
کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
legion ofholour
U
نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
GOSIP
U
استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
hallmark
U
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
classical economics
U
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
the German issue
U
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
capital levy
U
مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
to boondoggle
[American English]
U
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
the German question
U
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
hallmarks
U
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
sheriffs
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriff
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com