Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
period of production
U
دوره تولید
production period
U
دوره تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
grandfather file
U
دوره زمانی که در آن فایل اصلی پدربزرگ بهنگام سازی میشود تا فایل پدر جدید تولید کند و فایل پدر قدیمی پدربزرگ میشود
Other Matches
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
colporteur
U
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
rimless
U
بی دوره
courses
U
: دوره
stadia
U
دوره
rhythms
U
دوره
circuit
U
دوره
stadium
U
دوره
to have ones fling
U
دوره
compass
U
دوره
stadiums
U
دوره
rhythm
U
دوره
perimeters
U
دوره
circuits
U
دوره
perimeter
U
دوره
felloe
U
دوره
felly
U
دوره
he has run his race
U
دوره
sets
U
دوره
setting up
U
دوره
term
U
دوره
border
U
دوره
bordered
U
دوره
bordering
U
دوره
one's d.
U
دوره
pool
U
دوره
pooled
U
دوره
pools
U
دوره
coursed
U
: دوره
course
U
: دوره
set
U
دوره
reviewal
U
دوره
instar
U
دوره
contemporary
U
هم دوره
contemporaries
U
هم دوره
edges
U
دوره
edge
U
دوره
terming
U
دوره
termed
U
دوره
periodicity
U
دوره
periods
U
دوره
careered
U
دوره
phased
U
دوره
phases
U
دوره
cycled
U
دوره
sessions
U
دوره
period
U
دوره
Ice Age
U
دوره یخ
epochs
U
دوره
era
U
دوره
session
U
دوره
eras
U
دوره
cycles
U
دوره
career
U
دوره
careers
U
دوره
epoch
U
دوره
rims
U
دوره
peripheries
U
دوره
cycle
U
دوره
periphery
U
دوره
outlining
U
دوره
outline
U
دوره
rim
U
دوره
outlined
U
دوره
phase
U
دوره
careering
U
دوره
outlines
U
دوره
tournaments
U
یک دوره مسابقه
meetings
U
یک دوره مسابقه
maintenance period
U
دوره تعمیرات
maintenance period
U
دوره نگهداری
meeting
U
یک دوره مسابقه
tour
U
یک دوره مسابقه
touring
U
یک دوره مسابقه
toured
U
یک دوره مسابقه
tours
U
یک دوره مسابقه
magnetic cycle
U
دوره مغناطیسی
itinerant
U
دوره گرد
tournament
U
یک دوره مسابقه
terming
U
دوره انتصاب
strolling
U
دوره گرد
termed
U
دوره انتصاب
courses
U
دوره مسیرتیراندازی
cycled
U
دوره گردش
coursed
U
دوره مسیرتیراندازی
course
U
دوره مسیرتیراندازی
pedlary
U
دوره گردی
pentad
U
دوره پنجساله
period of delivery
U
دوره تحویل
period of instrument
U
دوره سنجه
period of office
U
دوره تصدی
cycle
U
دوره گردش
period of roll
U
دوره تناوب
period of vibratio
U
دوره ارتعاش
payback period
U
دوره برگشت
number of cycle
U
تعداد دوره ها
cycles
U
دوره گردش
term
U
دوره انتصاب
measuring period
U
دوره سنجش
melting period
U
دوره ذوب
innings
U
دوره تصدی
neonatal period
U
دوره نوزادی
practice period
U
دوره تمرین
oxidizing period
U
دوره احیاء
oxidizing period
U
دوره اکسیداسیون
payback period
U
دوره بازپرداخت
pedlars
U
دوره گرد
pedlar
U
دوره گرد
pliocene
U
دوره پلیوسن
rimmed
U
دوره دار
fiscal years
U
دوره مالی
revolutions
U
یک دوره کامل
revolution
U
یک دوره کامل
budget period
U
دوره بودجه
caird
U
دوره گرد
ages
U
دوره عصر.
careering
U
دوره زندگی
age
U
دوره عصر.
house-party
U
دوره خانگی
cheap jack
U
دوره گرد
colportage
U
دوره گردی
conducting period
U
دوره رسانایی
continous cycle
U
دوره بی وقفه
contract period
U
دوره قرارداد
careered
U
دوره رسمی
crier
U
دوره گرد
critical period
U
دوره بحرانی
blocking period
U
دوره وقفه
biennium
U
دوره دوساله
basic course
U
دوره مقدماتی
adolescence
U
دوره جوانی
process
U
دوره عمل
processes
U
دوره عمل
hucksters
U
دوره گرد
huckster
U
دوره گرد
fiscal year
U
دوره مالی
careers
U
دوره رسمی
encompass
U
دوره کردن
encompassed
U
دوره کردن
encompasses
U
دوره کردن
encompassing
U
دوره کردن
careers
U
دوره زندگی
careering
U
دوره رسمی
action period
U
دوره کنش
advance course
U
دوره عالی
advanced course
U
دوره عالی
critical period
U
دوره شاخص
cycle time
U
زمان دوره
duty cycle
U
دوره کار
house-parties
U
دوره خانگی
hucksterer
U
دوره گرد
idle period
U
دوره استراحت
idle time
U
دوره عطالت
house party
U
دوره خانگی
incunabula
U
نخستین دوره
induction period
U
دوره انگیزش
infection period
U
دوره نهفتگی
period of incubation
U
دوره نهفتگی
inning
U
یک دوره بازی
germinal period
U
دوره نوجنینی
internship
U
دوره انترنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com