Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
field glass
U
دوربین صحرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bleacher
U
صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
sniper scope
U
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method
U
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view
U
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line
U
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance
U
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
synchroscope
U
دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
lens distortion
U
خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
outdoor
U
صحرایی
campestral
U
صحرایی
field wire
U
سیم صحرایی
vole
U
موش صحرایی
crab apples
U
سیب صحرایی
field work
U
کار صحرایی
voles
U
موش صحرایی
crab apple
U
سیب صحرایی
latrine
U
توالت صحرایی
field glasses
U
عینک صحرایی
mentha piperita
U
نعناع صحرایی
landrail
U
ابچلیک صحرایی
oat
U
جو صحرایی یولاف
gerbille
U
موش صحرایی
fieldartillery
U
توپخانه صحرایی
can
U
مستراح صحرایی
canning
U
مستراح صحرایی
cans
U
مستراح صحرایی
field stockade
U
ذخایر صحرایی
abutilon
U
خطمی صحرایی
field shop
U
تعمیرگاه صحرایی
caracal
U
گربه صحرایی
field atrillery
U
توپخانه صحرایی
field archery
U
تیراندازی صحرایی
fiedl fortifications
U
استحکامات صحرایی
good king
U
اسفناج صحرایی
corn mayweed
U
بابونه صحرایی
corn parsley
U
جعفری صحرایی
good henry
U
اسفناج صحرایی
english mercury
U
اسفناج صحرایی
field exercise
U
خدمات صحرایی
field exercise
U
تمرین صحرایی
field ration
U
جیره صحرایی
bindweed
U
نیلوفر صحرایی
field radio
U
بی سیم صحرایی
drumhead court martial
U
محاکمه صحرایی
field notes
U
یادداشتهای صحرایی
field maintenance
U
نگهداری صحرایی
field laboratory
U
ازمایشگاه صحرایی
field kitchen
U
اشپزخانه صحرایی
field gun
U
توپ صحرایی
field shop
U
کارگاه صحرایی
out guard
U
گشتی صحرایی
orienteering
U
مسابقهی دو صحرایی
pavilion
U
چادر صحرایی
gerbils
U
موش صحرایی
gerbil
U
موش صحرایی
artillery
U
توپخانه صحرایی
call box
U
تلفن صحرایی
call boxes
U
تلفن صحرایی
field hospital
U
بیمارستان صحرایی
prison camp
U
زندان صحرایی
field hospitals
U
بیمارستان صحرایی
fieldmice
U
موش صحرایی
fieldmouse
U
موش صحرایی
prison camps
U
زندان صحرایی
scabiosa
U
مامیثای صحرایی
outsentry
U
پاسدار صحرایی
rat
U
موش صحرایی
field army
U
ارتش صحرایی
ratton
U
موش صحرایی
pavilions
U
چادر صحرایی
dodders
U
کتان صحرایی لرزیدن
field manual
U
ائین نامه صحرایی
field officer
U
افسر عملیات صحرایی
tare
U
ویسیای صحرایی ماشک
fields
U
زمینه رزمی صحرایی
convertible table
U
میز صحرایی تا شونده
fielded
U
زمینه رزمی صحرایی
field
U
زمینه رزمی صحرایی
field arrow
U
تیرهای تیراندازی صحرایی
dodder
U
کتان صحرایی لرزیدن
fieldpiece
U
تفنگ یا توپ صحرایی
hunter's round
U
نوعی مسابقه صحرایی
hudson seal
U
خز موش صحرایی امریکا
field round
U
یک دور تیراندازی صحرایی
field commands
U
یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
coyotes
U
گرگ صحرایی امریکای شمالی
field radio
U
رادیوی قابل حمل صحرایی
hock
U
گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
lemmings
U
موش صحرایی قطب شمال
coyote
U
گرگ صحرایی امریکای شمالی
lemming
U
موش صحرایی قطب شمال
field operating
U
فعال درصحرا رده صحرایی
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
ess
U
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
peafowl
U
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
field event
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field events
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
fieldwork
U
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
steeplechases
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient
U
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
steeplechase
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
equestrian events
U
مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
cross country
U
خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
opera glasses
U
دوربین
long sighted
U
دوربین
longsighted
U
دوربین
presbyopic
U
دوربین
far seeing
U
دوربین
the penetration of a telescope
U
دوربین
night glass
U
دوربین شب
far sighted
U
دوربین
telescopes
U
دوربین
camera
دوربین
cameras
U
دوربین
binocular
U
دوربین
far-sighted
U
دوربین
telescope
U
دوربین
reflex sight
U
دوربین منشوری
lens
U
عدسی دوربین
hypermetrope
U
ادم دوربین
cross hair
U
خط داخل دوربین
telescopes
U
دوربین نجومی
telescope
U
دوربین نجومی
sight
U
دوربین دیدن
reticle
U
عدسی دوربین
spyglass
U
دوربین کوچک
sights
U
دوربین دیدن
telescopy
U
فن استعمال دوربین
miniature camera
U
دوربین مینیاتوری
metascope
U
دوربین تک چشمی
the penetration of a telescope
U
قوه دوربین
theodo;ite
U
دوربین مهندسی
vial
U
حباب دوربین
box camera
U
دوربین قوطی
box cameras
U
دوربین قوطی
camera-shy
U
بیزار از دوربین
kodak
U
دوربین عکاسی
opticians
U
دوربین فروش
optician
U
دوربین فروش
television camera tube
U
دوربین تلویزیونی
elbow telescope
U
دوربین بازویی
camera tube
U
دوربین تلویزیونی
pickup tube
U
دوربین تلویزیونی
eye piece
U
عدسی سر دوربین
surveillance camera
U
دوربین امنیتی
CCTV camera
U
دوربین امنیتی
CCTV camera
U
دوربین نظارت
coarse sight
U
دوربین یدکی
observation camera
U
دوربین نظارت
color camera
U
دوربین رنگی
security camera
U
دوربین نظارت
gun sight
U
دوربین توپ
director sight
U
دوربین هادی
camera nadir
U
خط لولای دوربین
drawtube
U
لوله دوربین
electron camera
U
دوربین الکترونی
binocular
U
دوربین دوچشمی
binocular
U
دوربین دو چشم
closed-circuit camera
U
دوربین امنیتی
observation camera
U
دوربین امنیتی
surveillance camera
U
دوربین نظارت
computing sight
U
دوربین محاسب
closed-circuit camera
U
دوربین نظارت
security camera
U
دوربین امنیتی
tachometric sight
U
دوربین مسافت یاب
tacheometer
U
دوربین نقشه برداری
sighting
U
دیدن از داخل دوربین
reticle
U
شبکه دوربین نجومی
reticle
U
تار موی دوربین
telescopic alidade
U
عضاده دوربین دار
riflescope
U
دوربین روی تفنگ
sights
U
دوربین نشانه روی
snooper scope
U
دوربین تعقیب و دیدبانی
spotting scope
U
دوربین روی سه پایه
sight
U
دوربین نشانه روی
tachymeter
U
دوربین مسافت یاب
(iris) diaphragm
U
دیافراگم
[دوربین عکاسی]
iris
U
دیافراگم
[دوربین عکاسی]
CCTV camera
U
دوربین مدار بسته
observation camera
U
دوربین مدار بسته
security camera
U
دوربین مدار بسته
surveillance camera
U
دوربین مدار بسته
vidicon
U
لوله دوربین عکاسی
glass
U
ایینه شیشه دوربین
closed-circuit camera
U
دوربین مدار بسته
tachometric sight
U
دوربین مسافت سنج
sightings
U
دیدن از داخل دوربین
minicamera
U
دوربین خیلی کوچک
air survey camera
U
دوربین عکسبرداری هوایی
cameras
U
دوربین یا جعبه عکاسی
fixed reticle
U
عدسی ثابت دوربین
flash bulb
U
فلاش دوربین عکاسی
opera glass
U
دوربین مخصوص اپرا
infrared viewer
U
دوربین مادون قرمز
minicam
U
دوربین خیلی کوچک
infrared viewer
U
دوربین دیدبانی شبانه
miniature camera
U
دوربین تصاویر کوچک
macrometer
U
دوربین مسافت سنج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com