English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To be a good conversationalist . U دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trusts U پشت گرمی داشتن به
trusted U پشت گرمی داشتن به
trust U پشت گرمی داشتن به
lean U خم شدن پشت گرمی داشتن
leaned U خم شدن پشت گرمی داشتن
leans U خم شدن پشت گرمی داشتن
in touch <idiom> U بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
weigh one's words <idiom> U مراقب صحبت بودن
slaver U گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver U اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
rictus U گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth . U خبری را در دهان به دهان پخش کردن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
suspect U شک داشتن مظنون بودن
suspecting U شک داشتن مظنون بودن
suspects U شک داشتن مظنون بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
abounded U زیاد بودن وفور داشتن
mattered U مهم بودن اهمیت داشتن
mattering U مهم بودن اهمیت داشتن
require U نیاز داشتن لازم بودن
required U نیاز داشتن لازم بودن
matters U مهم بودن اهمیت داشتن
merits U شایسته بودن استحقاق داشتن
detests U تنفر داشتن از بیزار بودن از
tended U متمایل بودن به گرایش داشتن
tending U متمایل بودن به گرایش داشتن
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
meriting U شایسته بودن استحقاق داشتن
merited U شایسته بودن استحقاق داشتن
abounding U زیاد بودن وفور داشتن
matter U مهم بودن اهمیت داشتن
dominates U حکمفرما بودن تسلط داشتن
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
abounds U زیاد بودن وفور داشتن
undulates U تموج داشتن موجدار بودن
undulated U تموج داشتن موجدار بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
undulate U تموج داشتن موجدار بودن
sites U قرار داشتن مستقر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
detest U تنفر داشتن از بیزار بودن از
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
merit U شایسته بودن استحقاق داشتن
dominate U حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominated U حکمفرما بودن تسلط داشتن
tend U متمایل بودن به گرایش داشتن
tends U متمایل بودن به گرایش داشتن
deserve U سزاوار بودن شایستگی داشتن
sited U قرار داشتن مستقر بودن
yearn U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
finger in the pie <idiom> U دست داشتن ،مسئول بودن
loved U عشق داشتن عاشق بودن
yearned U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearns U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
detesting U تنفر داشتن از بیزار بودن از
may U توانایی داشتن قادر بودن
deserves U سزاوار بودن شایستگی داشتن
love U عشق داشتن عاشق بودن
deserve U لایق بودن استحقاق داشتن
loves U عشق داشتن عاشق بودن
site U قرار داشتن مستقر بودن
requires U نیاز داشتن لازم بودن
adhered U توافق داشتن متفق بودن
adhering U توافق داشتن متفق بودن
deserves U لایق بودن استحقاق داشتن
to have patience U شکیبا بودن صبر داشتن
adheres U توافق داشتن متفق بودن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
to have an interest [in] U سهم داشتن [شریک بودن] [در]
stomal U دهان دار وابسته به دهان
kiss of life U تنفس مصنوعی دهان به دهان
To be in the ring (arena). U تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
play second fiddle to someone <idiom> U ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
expired air method U روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
shimmers U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
cordiality U گرمی
rut U گرمی
ruts U گرمی
reliance U دل گرمی
fervour U گرمی
ardor U گرمی
heat U گرمی
heats U گرمی
mugginess U گرمی
warmly U به گرمی
hotness U گرمی
warmth U گرمی
glowed U گرمی
glow U گرمی
ardour U گرمی
fieriness U گرمی
fervor U گرمی
zing U گرمی
fervency U گرمی
glows U گرمی
stand by <idiom> U پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
i rest upon your promise U پشت گرمی
stews U گرمی داغی
ebullience U گرمی و نشاط
stewed U گرمی داغی
mettle U گرمی غیرت
stew U گرمی داغی
stewing U گرمی داغی
gramme equivalent U هم ارز گرمی
tepidity U نیم گرمی
zeal U گرمی تعصب
fervidity U گرمی زیاد
fervidness U گرمی زیاد
tepefaction U نیم گرمی
gram equivalent U هم ارز گرمی
prickly heat U گرمی دانه
trust U اطمینان پشت گرمی
pyrogenous U گرمازا گرمی بخش
trusted U اطمینان پشت گرمی
gram equivalent weight U وزن گرمی هم ارز
gram atomic weight U وزن گرمی اتم
trusts U اطمینان پشت گرمی
She has a delightfully mellow voice . U صدای گرمی دارد
eruption of rash U درامدن گرمی دانه
pyrogenic U گرمازا گرمی بخش
with open arms <idiom> U با گرمی استفاده کردن
Chess is my pastim (hobby). U سر گرمی من شطرنج است
milliequvalent weight U وزن هم ارز میلی گرمی
He has a delightful touch on the guitar . U گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
He is a warn blooded person. U آدم خون گرمی است
warm up U دست گرمی بازی کردن
calefacient U داروی گرم کننده گرمی ده
horse trade U بازار گرمی وچانه زنی درمعاملات
sales talk U مذاکره وبازار گرمی برای فروش
cambric tea U نوشابه گرمی از اب و شیر وشکر و اغلب چای
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
polystomatous U دهان
slobber U اب دهان
jibs U دهان
mouth U دهان
puss U دهان
jibbing U دهان
astomatous U بی دهان
slobbers U اب دهان
gobs U دهان
jib U دهان
astomatal U بی دهان
chops U دهان
jibbed U دهان
potato box U دهان
unmuffle U دهان
spittle U اب دهان
mouths U دهان
slobbering U اب دهان
mouthing U دهان
mouthed U دهان
polystome U دهان
slobbered U اب دهان
saliva U اب دهان
OS U دهان
gob U دهان
slobbering U دهان را اب انداختن
mouthwash U دهان شویه
slobbered U دهان را اب انداختن
stomatous U دهان دار
mouthwashes U دهان شویه
throat U صدا دهان
throats U صدا دهان
mouths U در دهان گذاشتن
stomatology U دهان پزشکی
orals U از راه دهان
oral U از راه دهان
mouth-watering U دهان آب انداز
fomalhaut U دهان ماهی
slobbers U دهان را اب انداختن
stomatitis U ورم دهان
mouthing U در دهان گذاشتن
gags U دهان باز کن
toho U دهان ببر
palate U سقف دهان
fetid U گند دهان
halitosis U گند دهان
spit U اب دهان خدو
cyclostomatous U دهان گرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com