English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
barrel offtake regulator U دهانه ابگیر با لوله دریچه دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intake U دهانه ابگیر
intakes U دهانه ابگیر
turnouts U دهانه ابگیر
outlet U دهانه ابگیر
turnout U دهانه ابگیر
outlets U دهانه ابگیر
take out gate U دریچه ابگیر ابیاری
branch head U دهانه ابگیر نهر درجه یک
bayed U مخزن پشت ابگیر دهانه بند
baying U مخزن پشت ابگیر دهانه بند
bay U مخزن پشت ابگیر دهانه بند
bays U مخزن پشت ابگیر دهانه بند
aerofoil type offtake regulator U دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
muzzles U دهانه لوله
muzzle U دهانه لوله
tuyere U دهانه لوله
muzzled U دهانه لوله
muzzling U دهانه لوله
point bland U از دهانه لوله
beak U دهانه لوله
beaks U دهانه لوله
tompion U دهانه بند لوله توپ دهانه بند
muzzles U دهانه لوله اسلحه
muzzling U دهانه لوله اسلحه
point bland U نزدیک به دهانه لوله
muzzled U دهانه لوله اسلحه
muzzle U دهانه لوله اسلحه
gun wave U موج ضربت دهانه لوله
muzzle end U دهانه لوله توپ یا تفنگ
cutting nozzle دهانه لوله برش [ابزار]
gun wave U موج دهانه لوله توپ
muzzle compensator U دافع دهانه لوله توپ یا تفنگ
muzzle wave U موج ضربتی دهانه لوله توپ
origins U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
muzzle bell U دافع دهانه شیپوری لوله توپ
chokes U از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked U از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choke U از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
point of fall U نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
muzzle energy U انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
and gate U دریچه و دریچه ضرب منطقی
bayed U دهانه خلیج دهانه گشاد
baying U دهانه خلیج دهانه گشاد
bay U دهانه خلیج دهانه گشاد
bays U دهانه خلیج دهانه گشاد
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
weathering U ابگیر
pool U ابگیر
swamps U ابگیر
pooled U ابگیر
penstock U ابگیر
swamp U ابگیر
swamping U ابگیر
tankage U ابگیر
pools U ابگیر
sluice U ابگیر
sluiced U ابگیر
basins U ابگیر
sluices U ابگیر
swamped U ابگیر
intakes U ابگیر
riser U ابگیر
intake U ابگیر
basin U ابگیر
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
flash defilade U پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
intake of a well U ابگیر یک چاه
direct outlet U ابگیر مستقیم
basined U دارای ابگیر
tidal flats U زمینهای ابگیر
intake area U منطقه ابگیر
height of rise U ارتفاع ابگیر
spur offtake U ابگیر مستقیم
pipe outlet U ابگیر لولهای
fens U زمین ابگیر
submerged intake U ابگیر مستغرق
receiving basin U حوضچه ابگیر
fen U زمین ابگیر
sluicy U ابگیر مانند
barrel outlet U ابگیر لولهای
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
outlet U رانش ابگیر توزیع
catchment areas U حوزه ابخیز ابگیر
turnout area U ابخور یک ابگیر توزیع
outlets U رانش ابگیر توزیع
basins U حوزه رودخانه ابگیر
basin U حوزه رودخانه ابگیر
river basin U ابگیر یا حوضه رودخانه
catchment area U حوزه ابخیز ابگیر
causeway U راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
causeways U راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
flux valve U دریچه اکتشاف میدان مین دریچه اکتشاف مغناطیسی مین
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
sockets U بست لوله دوراهی لوله
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
gate U دریچه
gates U دریچه
valveless U بی دریچه
sally port U دریچه
hatched U دریچه
hatches U دریچه
plunger U بی دریچه
port U دریچه
hatch U دریچه
plungers U بی دریچه
valves U دریچه
shutter U دریچه
lids U دریچه
and gate U دریچه و
lid U دریچه
scuttling U دریچه
scuttles U دریچه
scuttled U دریچه
scuttle U دریچه
not and gate U دریچه نا- و
not gate U دریچه نا
not or gate U دریچه نا- یا
or gate U دریچه یا
trap U دریچه
trap door U دریچه
or gate U دریچه OR
manhole U دریچه تک رو
shutters U دریچه
snifting valve U دریچه
sluice gate U دریچه
ventil U دریچه
lidless U بی دریچه
valve U دریچه
vents U دریچه
loop U دریچه
looped U دریچه
loops U دریچه
valvate U دریچه
venting U دریچه
vented U دریچه
vent U دریچه
slacker U دریچه
slackers U دریچه
sluiced U دریچه سد
manholes U دریچه تک رو
trapdoor U دریچه
sluice U دریچه سد
trapdoors U دریچه
floodgate U دریچه سد
sluices U دریچه سد
aperture U دریچه
muzzling U دهانه
muzzles U دهانه
muzzled U دهانه
throat U دهانه
throats U دهانه
outfall U دهانه
port U دهانه
head U دهانه
inlets U دهانه
bays U دهانه
inlet U دهانه
muzzle U دهانه
spouting U دهانه
spouts U دهانه
spans U دهانه
spanning U دهانه
spanned U دهانه
span U دهانه
spouted U دهانه
spout U دهانه
embouchure U دهانه
mouthless U بی دهانه
nozzle U دهانه
nozzles U دهانه
waterways U دهانه
mouthpiece U دهانه
waterway U دهانه
mouthpieces U دهانه
orifice U دهانه
mouths U دهانه
mouthing U دهانه
mouthed U دهانه
orifices U دهانه
branching bay U دهانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com