English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pursue pleasure U دنبال خوش گذرانی رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
To go about ones business. U دنبال کار خود رفتن
sink one's teeth into <idiom> U با جدیت دنبال کاری رفتن
entrain U اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
To fetch and varry for someone . U دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
aestivation U تابستان گذرانی
gastronomy U خوش گذرانی
luxuriousness U خوش گذرانی
junketing U خوش گذرانی
estivation U تابستان گذرانی
truancy U وقت گذرانی
temporization U وقت گذرانی
luxury U خوش گذرانی
luxuries U خوش گذرانی
masks U شادمانی خوش گذرانی
to give one's life to please U خوش گذرانی کردن
luxuriously U در نعمت با خوش گذرانی
lounging U وقت گذرانی به بطالت
lounged U وقت گذرانی به بطالت
lounge U وقت گذرانی به بطالت
to live in luxury U خوش گذرانی کردن
to live fast U خوش گذرانی کردن
lounges U وقت گذرانی به بطالت
junkets U خوش گذرانی کردن
junket U خوش گذرانی کردن
pneumatic rodding U فنر گذرانی با هوا
pernoctation U اخیای لیل شب گذرانی
mask U شادمانی خوش گذرانی
boondoggle [American English] U وقت بیهوده گذرانی
epicurus U بود خوش گذرانی منتهای سعادت
to indulge one's passions U پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
philanderer U زن دنبال کن
rearing U دنبال
reared U دنبال
player [American E] U زن دنبال کن
philanderers U زن دنبال کن
pick-up artist U زن دنبال کن
pickup artist U زن دنبال کن
pursuit U دنبال
rears U دنبال
rear U دنبال
parsmip nose U دنبال چه
pursuits U دنبال
in the wake of U در دنبال
attachment U دنبال
pope's nose U دنبال چه
dangler U دنبال رو
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
He is looking for trouble. U دنبال شر می گردد
dogging U دنبال کردن
dog U دنبال کردن
pursuing U دنبال کردن
chase U دنبال کردن
reopens U دنبال کردن
dogs U دنبال کردن
chases U دنبال کردن
chasing U دنبال کردن
pursued U دنبال کردن
reopening U دنبال کردن
What are you looking for ? U دنبال چی؟ می گردی ؟
pursue U دنبال کردن
trace U دنبال کردن
chased U دنبال کردن
traced U دنبال کردن
traces U دنبال کردن
reopen U دنبال کردن
reopened U دنبال کردن
pursues U دنبال کردن
graph follower U دنبال گر گراف
tracker U دنبال کننده
trackers U دنبال کننده
continuator U دنبال کننده
tandom connection U اتصال دنبال هم
give chase U دنبال کردن
tracks U دنبال کردن
chasers U دنبال کننده
tracked U دنبال کردن
continue U دنبال کردن
continues U دنبال کردن
course U :دنبال کردن
pursuant U دنبال کننده
coursed U :دنبال کردن
roil U دنبال هم دویدن
chaser U دنبال کننده
to give chase U دنبال کردن
track U دنبال کردن
courses U :دنبال کردن
attend U از دنبال امدن منتظرشدن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
attends U از دنبال امدن منتظرشدن
attending U از دنبال امدن منتظرشدن
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
To be on someone trail. To trace someone. U رد کسی را دنبال کردن
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
tow U دنبال خود کشیدن
run close U سخت دنبال کردن
tows U دنبال خود کشیدن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
dogs U مثل سگ دنبال کردن
dogging U مثل سگ دنبال کردن
tagger U تنکه دنبال کننده
dog U مثل سگ دنبال کردن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
phliander U دنبال زنی افتادن
careerism U دنبال کردن شغل
to follow ones nose U دنبال قسمت خودرفتن
to run on chapters U فصل ها را دنبال هم انداختن
follow out U اخذ نتیجه دنبال کردن
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
practise or tice U دنبال کردن مشق دادن
I'll look into the matter. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
philander U زن بازی کردن دنبال زن افتادن
pursuit of happiness U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
to run any one hard U کسیرا سخت دنبال کردن
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
run down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
The dinner will be followed by a concert. U به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
run-down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
to keep at some work U د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
career women U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
career woman U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
We are hunting for a vacant flat. U دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
column U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
columns U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
follow through U چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
follow up U رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
gaze hound U تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
bargain hunter U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
functioned U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functions U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
fetch U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetched U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetches U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
pot-boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal U دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
paths U لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path U لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
sea anchor U وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
interrupts U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
scalar U نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
anti- U برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
interactive U محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com