Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
real estate broker
U
دلال اموال غیرمنقول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
real property
U
اموال غیرمنقول
deed
U
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deeds
U
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
real
U
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
community property
U
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
go between
U
دلال دلال محبت
real estate
U
مال غیرمنقول
hereditament
U
دارایی غیرمنقول
real account
U
حساب دارایی غیرمنقول
realty
U
دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
occupation
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupations
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
devising
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devise
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devises
U
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
purchase
U
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchased
U
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchases
U
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
brokering
U
دلال
jobber
U
دلال
middlemen
U
دلال
monger
U
دلال
go-between
U
دلال
go-betweens
U
دلال
middleman
U
دلال
brokered
U
دلال
brokers
U
دلال
dealers
U
دلال
dealer
U
دلال
mediator
U
دلال
mediators
U
دلال
chapman
U
دلال
broker
U
دلال
Solicitor General
U
دلال
Solicitors General
U
دلال
fixer
U
دلال
chattels
U
اموال
things
U
اموال
cattles
U
اموال
bill broker
U
دلال برات
agent de change
U
دلال ارزی
cambist
U
دلال برات
brokerage
U
اجرت دلال
commodity broker
U
دلال کالا
coper
U
دلال اسب
horse dealer
U
دلال اسب
fellmonger
U
دلال پوست
fruiterer
U
دلال میوه
house agent
U
دلال خانه
mediums
U
واسطه دلال
medium
U
واسطه دلال
exchange broker
U
دلال ارز
discount broker
U
دلال تنزیل
bawd
U
دلال محبت
shipbroker
U
دلال حمل
stock broker
U
دلال سهام
stock broker
U
دلال بورس
agencies
U
کارگزار دلال
stock_broker
U
دلال سهام
pimps
U
دلال محبت
rug dealer
U
دلال فرش
agency
U
کارگزار دلال
scholastic agent
U
دلال تدریس
auctioneer
U
دلال حراج
procuress
U
زن دلال محبت
insurance broker
U
دلال بیمه
pimp
U
دلال محبت
procurer
U
دلال محبت
auctioneers
U
دلال حراج
class ii property
U
اموال طبقه 2
things in possession
U
اموال عینی
things in action
U
اموال دینی
class i property
U
اموال طبقه 1
capital assets
U
اموال سرمایهای
financial property
U
اموال پولی
personal property
U
اموال شخصی
property officer
U
افسر اموال
tangible property
U
اموال ملموس
property voucher
U
سند اموال
fungible
U
اموال مثلی
separate estate
U
اموال شخصی زن
property book
U
دفتر اموال
state property
U
اموال عمومی
post property
U
اموال پادگان
post property
U
اموال پادگانی
personalty
U
اموال شخصی
stolen goods
U
اموال مسروقه
tangible property
U
اموال عینی
distraint
U
توقیف اموال
installation property
U
اموال قسمت
distrain
U
ضبط اموال
inventory
U
صورت اموال
user
U
انتفاع از اموال
users
U
انتفاع از اموال
chattel
U
اموال منقول
paraphernalia
U
اموال شخصی زن
assets
U
مال و اموال
brokered
U
دلال اوراق بهادار
stockbroker
U
دلال سهام شرکتها
bookmakers
U
دلال شرط بندی
drover
U
دلال گاوو گوسفند
land agent
U
دلال معاملات ملکی
stockbrokers
U
دلال سهام شرکتها
jobber
U
دلال یاکارگزار بورس
software broker
U
دلال نرم افزار
matchmakers
U
دلال یا دلاله ازدواج
pawnbroker
U
دلال در بنگاه رهنی
aytomobile dealer
U
فروشنده یا دلال اتومبیل
realtors
U
دلال معاملات ملکی
pawnbrokers
U
دلال در بنگاه رهنی
realtor
U
دلال معاملات ملکی
bookmaker
U
دلال شرط بندی
brokers
U
دلال اوراق بهادار
brokering
U
دلال اوراق بهادار
matchmaker
U
دلال یا دلاله ازدواج
broker
U
دلال اوراق بهادار
inventory
U
فهرست اموال سیاهه
goods and chattels
U
اموال و دارائیهای منقول
goods of perishable nature
U
اموال سریع الفساد
grand larceny
U
سرقت اموال پرقیمت
replaceable thing
U
اموال یا اشیا مثلی
offences against property
U
جرائم بر علیه اموال
fixed property
U
اموال غیر منقول
contrabanded goods
U
اموال و اشیا قاچاق
priceable things
U
اموال یا اشیا قیمتی
property officer
U
افسر ذیحساب اموال
appropriation bill
U
صورت ضبط اموال
jus disponendi
U
حق واگذار کردن اموال
property of unknown ownership
U
اموال مجهول المالک
sequestration
U
حکم توقیف اموال
fisc
U
اموال ضبط شده
article of roup
U
اموال مورد حراج
ship broker
U
دلال خرید و فروش کشتی
jus postliminii
U
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
safeguards
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
letters of marque
U
حکم ضبط اموال بیگانگان
safeguarding
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaged
U
اموال نجات یافته از خطر
foreign
U
توقیف اموال مدیون غایب
foreign
U
توقیف اموال مدیون خارجی
salvaging
U
اموال نجات یافته از خطر
salvages
U
اموال نجات یافته از خطر
conclearer of stolen goods
U
مخفی کننده اموال مسروقه
salvage
U
اموال نجات یافته از خطر
accountable property officer's bond
U
دفتر افسر ذیحساب اموال
term
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy
U
تملک اموال بلا صاحب متصرف
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
waveson
U
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
praemunire
U
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
angary
U
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
property disposition
U
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
conscription of wealth
U
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
hotchpot
U
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
receiver
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
garnishment
U
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
ransom
U
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receivers
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransoms
U
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
eminent domain
U
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
elegit
U
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
pound
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii
U
هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder
U
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
conveyancing
U
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receivers
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receiver
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
building material dealer
U
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
condemnation
U
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations
U
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
sumptuary law
U
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
recaption
U
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way
U
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedications
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
plene administravit
U
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
tails
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
accretion
U
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
estate by curtesy
U
در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
picker
U
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
stock jobber
U
محتکر سهام دلال سهام
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
option dealer
U
واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com