English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
journal U دفتر روزنامه یکان
journals U دفتر روزنامه یکان
unit journal U دفتر روزنامه یکان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
journalize U در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
journal U دفتر روزنامه
journals U دفتر روزنامه
day book U دفتر روزنامه
daybook U دفتر روزنامه
book of account U دفتر روزنامه
sales d. U دفتر فروش روزنامه
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
intelligence journal U دفتر روزنامه اطلاعات
property book U دفتر دارایی یکان
command issuing office U دفتر توزیع فرامین یکان
installation property book U دفتر دارایی قسمت یا یکان
diaries U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
muster roll U دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
staffers U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffer U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
engineering office U دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
blotter U دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
blotters U دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
notary office U دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
induction station U دفتر استخدام دفتر پذیرش
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
duty roster U دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
newspaper U روزنامه
papers U روزنامه
journal U روزنامه
papering U روزنامه
papered U روزنامه
paper U روزنامه
the daily paper U روزنامه
newspapers U روزنامه
journals U روزنامه
publicist U روزنامه نگار
official jurnal U روزنامه رسمی
official gazette U روزنامه رسمی
journalists U روزنامه نگار
journalist U روزنامه نگار
publicists U روزنامه نگار
editor U سردبیر روزنامه
daily news paper U روزنامه یومیه
newsmen U روزنامه فروش
newsman U روزنامه فروش
newspaperman U روزنامه فروش
paper boys U روزنامه فروش
gazetteer U روزنامه نویس
newspaper columns U ستونهای روزنامه
newsstand U روزنامه فروشی
newsprint U طبع روزنامه
newspaperman U روزنامه نگار
logbook U روزنامه دریاپیمایی
news vendor U روزنامه فروش
paper boys U روزنامه رسان
newspapermen U روزنامه نگار
local paper U روزنامه محلی
column U ستون روزنامه
paper boy U روزنامه فروش
cutting U برش روزنامه
daily U روزنامه یومیه
dailies U روزنامه یومیه
news agent U روزنامه فروش
sportswriter U خبرنگارورزشی روزنامه
columns U ستون روزنامه
journalism U روزنامه نگاری
paper boy U روزنامه رسان
journalistic U وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
newspapermen U صاحب وگرداننده روزنامه
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
newspaper U روزنامه نگاری کردن
newsstand U دکه روزنامه فروشی
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
trade journal U روزنامه یا مجله بازرگانی
newsboy U پسر روزنامه فروش
news room U اطاق روزنامه خوانی
newspapers U روزنامه نگاری کردن
news stand U جایگاه فروش روزنامه
semi monthly U روزنامه یامجله دوهفتگی
news-stands U جایگاه فروش روزنامه
news-stand U جایگاه فروش روزنامه
name plates U نام و آرم روزنامه
editoress U مدیره روزنامه یامجله
a newspaper's political affiliation U وابستگی سیاسی روزنامه ها
gazette U مجله رسمی روزنامه
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
newsprint U ماشین چاپ روزنامه
newspaperman U صاحب وگرداننده روزنامه
back copy U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
newsstand U دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
back issue U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
he writes for the papers U برای روزنامه هامقاله مینویسد
editorial board U هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
tabloid U روزنامه نیم قطع و مصور
feuilleton U پاورقی قسمت پایین روزنامه
tabloids U روزنامه نیم قطع و مصور
offprint U مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
shirt-tail U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
balaam U موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
tear sheet U قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
shirt-tails U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
scraps U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapping U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
feuilleton U کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
advertorial U تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
notary public office U دفتر
office U دفتر
offices U دفتر
volume U دفتر
volumes U دفتر
book U دفتر
ledgers U دفتر کل
booked U دفتر
ledger U دفتر کل
in office U در دفتر
record U دفتر
bureau U دفتر
bureaus U دفتر
book of account U دفتر کل
cahier U دفتر
books U دفتر
singly U یکان یکان
formation U یکان
units U یکان
unit U یکان
automated office U دفتر خودکار
audit office U دفتر حسابرسی
pocket book U دفتر بغلی
technical bureau U دفتر فنی
notary public U دفتر ثبت
copybook U دفتر سرمشقدار
official log book of a ship U دفتر ثبت
telephone d. U دفتر تلفن
office of records U دفتر بایگانی
copy letter book U دفتر کپیه
telephnone book U دفتر تلفن
courier station U دفتر پیک
chancery U دفتر خانه
central office U دفتر مرکزی
office manager U رئیس دفتر
head office U دفتر مرکزی
office attorney U وکیل دفتر
copy book U دفتر کپیه
note book U دفتر کتابچه
information office U دفتر اطلاعات
waste book U دفتر باطله
advisory service U دفتر مشاور
telephone books U دفتر تلفن
telephone book U دفتر تلفن
intelligence office U دفتر راهنمایی
inquiry office U دفتر اطلاعات
information bureau U دفتر اطلاعات
social secretary U رئیس دفتر
marriage registry U دفتر ازدواج
rule off U ته دفتر را بستن
run book U دفتر اجرا
run book U دفتر رانش
engineering office U دفتر مهندسی
site office U دفتر مشاوراملاک
equipment logbook U دفتر تجهیزات
bell book U دفتر موتورخانه
bill book U دفتر بروات
intelligence office U دفتر اطلاعات
quartermaster's notebook U دفتر سکانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com