English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plea in abatement U دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
secta U ادله خواهان دعوی
libllant U خواهان یا شاکی دعوی افترا
non suit U ترک دعوی به وسیله خواهان
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
relicta verificatione U تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
hang-up U درحال معلق ماندن
hang up U درحال معلق ماندن
hang-ups U درحال معلق ماندن
trespassed U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
to remain suspended U معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
to stay floating U معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
origin writ U ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
estopel U عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
ditches U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
rejoinder U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinders U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> U خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
strong point U پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
to fall on ones knees U بیرون افتادن بلابه افتادن
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
retardment U تعویق
postponements U تعویق
deferment U تعویق
procrastination U تعویق
mora U تعویق
retardation U تعویق
postponement U تعویق
supersedure U تعویق
abeyance or adeyancy U تعلیق تعویق
to put off U به تعویق انداختن
postpone U به تعویق انداختن
suspense U در حال تعویق
postpones U به تعویق انداختن
postponed U به تعویق انداختن
to postpone U به تعویق انداختن
to delay U به تعویق انداختن
to defer U به تعویق انداختن
supersedure U تعویق اندازی
cunctation U مکث تعویق
suspend U به تعویق انداختن
imparlance U تعویق دعوا
put off U عذر تعویق
suspending U به تعویق انداختن
suspends U به تعویق انداختن
postponing U به تعویق انداختن
procrastinator U تعویق انداز
prorogation U اطاله تعویق
deferred dobit U تعویق در پرداخت هزینه
suspension of the game U تعویق و تاخیر بازی
postponemnet of inception U تعویق شروع کار
suspensory U موجب تعویق بیضه بند
to stay something U موقتا به تعویق انداختن [قانون]
wishful U خواهان
plaintiff U خواهان
plaintiffs U خواهان
petitioner U خواهان
actor U خواهان
candidate U خواهان
candidates U خواهان
actors U خواهان
pursuers U خواهان
desirous U خواهان
pursuer U خواهان
demandant U خواهان
petitioners U خواهان
fondest U خواهان
fonder U خواهان
complainants U خواهان
complainant U خواهان
fond U خواهان
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
studious U مشتاق خواهان
plaintiff U خواهان [قانون]
plaintiff and defendant U خواهان وخوانده
complainant [British E] U خواهان [قانون]
petitioner [divorce proceedings] U خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings] U خواهان [قانون]
willing U حاضر خواهان
pursuer [Scottish English] U خواهان [قانون]
libellant U دادخواست دهنده خواهان
libelant U دادخواست دهنده خواهان
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
lonely hearts U اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
to place somebody on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to suspend somebody's sentence on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
particulars U دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
plea U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
defensive line U خط دفاعی
defensive U دفاعی
backfield U خط دفاعی
vindicative U دفاعی
apologetic U دفاعی
defense base U پایگاه دفاعی
defense information U اطلاعات دفاعی
defense mechanism U مکانیسم دفاعی
defensive league U اتحادیه دفاعی
defense position U موضع دفاعی
covers U بازی دفاعی
mixers U نوعی خط دفاعی
blue line U خط دفاعی هاکی
mixer U نوعی خط دفاعی
coverings U بازی دفاعی
zone U منطقه دفاعی
zones U منطقه دفاعی
defence mechanisms U مکانیزم دفاعی
backcourt U نیمه دفاعی
cover U بازی دفاعی
rejoinders U پاسخ دفاعی
defensive war U جنگ دفاعی
defensive league U اتحاد دفاعی
rejoinder U پاسخ دفاعی
defensively U حالت دفاعی
stack the defence U ارایش دفاعی
preventive war U نبرد دفاعی
defensive fire U اتش دفاعی
five man line U خط دفاعی 5 نفره
odd front U خط دفاعی 4 نفره
agger U پشته ی دفاعی
defence mechanism U مکانیزم دفاعی
plea of tender U اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
trusts U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trust U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
free float U مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
press U تاکتیک دفاعی فشرده
defensive player U شطرنج باز دفاعی
rejoinders U پاسخ دفاعی دادن
apologist U نویسندهء رسالهء دفاعی
rejoinder U پاسخ دفاعی دادن
first defense gun U جلوترین تیربار دفاعی
ante-mural [e] U جان پناه دفاعی
Cashel U [استحکامات دفاعی ایرلندی]
sandbag U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
pale U حصار دفاعی دفاع
paler U حصار دفاعی دفاع
palest U حصار دفاعی دفاع
presses U تاکتیک دفاعی فشرده
apologists U نویسندهء رسالهء دفاعی
defense articles U اماد و تجهیزات دفاعی
cover up U در لاک دفاعی فرورفتن
defensiveness U حالت دفاعی داشتن
cover-up U در لاک دفاعی فرورفتن
defensive wrestler U کشتی گیر دفاعی
cover-ups U در لاک دفاعی فرورفتن
back judge U داور در محوطه دفاعی
rejoining U پاسخ دفاعی دادن
guards U حالت دفاعی شمشیرباز
rejoin U پاسخ دفاعی دادن
rejoined U پاسخ دفاعی دادن
rejoins U پاسخ دفاعی دادن
switch position U موضع دفاعی بینابین
switch position U موضع رابط دفاعی
protective cover U جان پناه دفاعی
bump and run U نوعی مانور دفاعی
bump and go U نوعی مانور دفاعی
guarding U حالت دفاعی شمشیرباز
guard U حالت دفاعی شمشیرباز
sandbagging U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
decompensation U فروپاشی مکانیسمهای دفاعی
sandbagged U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbags U ایجاداستحکامات دفاعی کردن
cross block U سد کردن خط دفاعی از کنار
bangoe gei U تکنیک دفاعی تکواندو
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
demurrer U عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
prevent defence U جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
integrated defense U پدافند ازمناطق توام دفاعی
special pleader U متخصص تهیه لوایح دفاعی
parry U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parried U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
defensive U منطقه دفاعی شامل دروازه
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
parries U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
corrals U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralling U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corral U دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
parrying U حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
chevaux de fries U [ترتیب دفاعی مانع های تیز]
seams U نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
seam U نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com