Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rub something in
<idiom>
U
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
undertaker
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
undertakers
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
undertaking
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
ipso dixit
U
گفته بی دلیل گفته استبدادی
jeered
U
مسخره
farceur
U
مسخره
dulte
U
مسخره
harlequin
U
مسخره
skit
U
مسخره
cockeyed
U
مسخره
skits
U
مسخره
rustic
U
مسخره
clown
U
مسخره
clowned
U
مسخره
funny man
U
مسخره
mockery
U
مسخره
jack pudding
U
مسخره
zany
U
مسخره
jeering
U
مسخره
loutish
U
مسخره
jeer
U
مسخره
hobbyhorse
U
مسخره
sikt
U
مسخره
jeers
U
مسخره
snash
U
مسخره
clowns
U
مسخره
clowning
U
مسخره
dult
U
مسخره
jeap puddoing
U
مسخره
witticisms
U
مسخره
witticism
U
مسخره
floppy
U
مسخره وار
to make fun of
U
مسخره کردن
to make merry over
U
مسخره کردن
quizzes
U
مسخره کردن
fool
U
دلقک مسخره
fools
U
دلقک مسخره
satirizing
U
مسخره کردن
fooling
U
دلقک مسخره
floppies
U
مسخره وار
spoofs
U
کلاهبرداری مسخره
burlesque
U
مسخره امیز
burlesques
U
مسخره امیز
punchinello
U
لوده مسخره
imp
U
مسخره کردن
farcical
U
مسخره امیز
imps
U
مسخره کردن
satirizes
U
مسخره کردن
illude
U
مسخره کردن
What a ridicrlous idea !
U
چه حرف مسخره یی !
ridiculous
U
مسخره امیز
fair game
U
مسخره کردنی
droll
U
مسخره امیز
spoof
U
کلاهبرداری مسخره
satirised
U
مسخره کردن
satirises
U
مسخره کردن
antic
U
بی تناسب مسخره
to smile at
U
مسخره کردن
satirized
U
مسخره کردن
satirising
U
مسخره کردن
satirize
U
مسخره کردن
quiz
U
مسخره کردن
fooled
U
دلقک مسخره
to set at nought
U
مسخره کردن
dite
U
گفته
saying
U
گفته
parol
U
گفته
sayings
U
گفته
dicta
U
گفته
statement
U
گفته
statements
U
گفته
dixit
U
گفته
I was told ...
U
به من گفته شد ...
doctrines
U
گفته
doctrine
U
گفته
sentencing
U
گفته
sentence
U
گفته
sentences
U
گفته
flump
U
مسخره وارراه رفتن
goof around
U
خود را مسخره قراردادن
mower
U
علف چین مسخره
To make fun of someone . To poke fun at someone .
U
کسی را مسخره کردن
fool around
U
خود را مسخره قراردادن
mowers
U
علف چین مسخره
tolaugh.atany thing
U
استهزاکردن مسخره کردن
To fool arounk .
U
مسخره بازی درآوردن
parodies
U
تقلید مسخره امیزکردن
parody
U
تقلید مسخره امیزکردن
ironies
U
مسخره پنهان سازی
irony
U
مسخره پنهان سازی
Don't be ridiculous!
U
خودت را مسخره نکن!
She ridicules every one
U
همه را مسخره می کند
It is ridicrlous . I t is a farce .
U
اصلا" مسخره است
to take fun at
U
استهزاکردن مسخره کردن
tag
U
گفته مبتذل
termed
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
statements
U
گفته بیانیه
laconism
U
گفته پر مغز
missatement
U
گفته نادرست
statement
U
گفته بیانیه
tags
U
گفته مبتذل
that was said above
U
که درفوق گفته شد
spoken
U
گفته شده
mentioned
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
named
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
said
U
گفته شده
that was said above
که دربالا گفته شد
stated
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
maxims
U
گفته اخلاقی
maxim
U
گفته اخلاقی
told
U
گفته شده
ipsedixit
U
گفته محض
he is said to have fled
U
گفته اند
ipso dixit
U
گفته محض
It is being said that ...
U
گفته می شود که ...
so saying
U
اینرا گفته
to leave unsaid
U
نا گفته گذاردن
byword
U
گفته اخلاقی
bywords
U
گفته اخلاقی
unsay
U
گفته نشدن
jape
U
لطیفه زدن مسخره کردن
to poke fun at any one
U
با شوخی یا مسخره کسیرابستوه اوردن
To reduce something to the absurd . To make a travesty of something .
U
چیزی را بصورت مسخره درآوردن
travesties
U
تقلید مسخره امیز کردن
jeers
U
سخن مسخره امیز گفتن
jeering
U
سخن مسخره امیز گفتن
jeered
U
سخن مسخره امیز گفتن
jeer
U
سخن مسخره امیز گفتن
kid
U
دست انداختن مسخره کردن
kidded
U
دست انداختن مسخره کردن
kidding
U
دست انداختن مسخره کردن
travesty
U
تقلید مسخره امیز کردن
befool
U
مسخره کردن گول زدن
aforesid
U
پیش گفته شده
above-quoted
<adj.>
U
گفته شده در بالا
above-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
above said
U
بالا گفته شده
foregoning
U
پیش گفته شده
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
aforementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
it is truly said
U
راست گفته اند
ipsedixit
U
خود او گفته است
it is well said
U
خوب گفته اند
ipso dixit
U
او خود گفته است
abovementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
If only you had told me .
U
کاش به من گفته بودی
d. of a statement
U
تکذیب گفته ایی
It is an old saying that …
U
از قدیم گفته اند که ...
direct oration
U
گفته یا قول مستقیم
divers statements
U
گفته هایی چند
afore-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
To tease someone. To pull someonelet.
U
کسی را دست انداختن ( مسخره کردن )
Why do you ridicule my suggestion?
U
چرا پیشنهاد مرا مسخره می کنی ؟
That's just ridiculous!
U
این که واقعا مسخره است!
[طنز]
Actions speak louder than words .
U
دو صد گفته چونیم کردار نیست
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
on cne's own initiative
U
بی انکه کسی گفته باشد
recant
U
گفته خود را تکذیب کردن
recanted
U
گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ...
U
لازم هست که گفته بشه که ...
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
recants
U
گفته خود را تکذیب کردن
recanting
U
گفته خود را تکذیب کردن
indirect oration
U
گفته یا قول غیر مستقیم
ipsissima verba
U
عین بیانات و گفته شخص
dictums
U
گفته افهار نظر قضایی
in proof of his statement
U
برای اثبات گفته خود
dictum
U
گفته افهار نظر قضایی
in p of my statement
U
برای اثبات گفته خودم
You look ridiculous in that old hat .
U
با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
as if to add insult to injury
<idiom>
U
با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
it say in the bible that
U
درکتاب مقدس گفته شده است
per
U
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
non collegiate
U
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
affimable
U
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
What you say is true in a sense .
U
گفته شما به معنایی صحیح است
action speaks louder than words
<proverb>
U
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
undershot
U
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
opera bouffe
U
اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
ana
U
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
post classical
U
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
Your slander is completely preposterous .
U
تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
oestrual
U
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
soubrette
U
بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره
Thank goodness!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank God!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
indirect speech
U
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
permanent structures
U
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gymnopaedic
U
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
praecocial
U
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
semi detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
pregnant use of a verb
U
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com