English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6517 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blunder U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundered U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundering U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunders U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
incommode U دست پاچه کردن
confuses U دست پاچه کردن
disconcert U دست پاچه کردن
overwhelms U دست پاچه کردن
disconcerted U دست پاچه کردن
overwhelmed U دست پاچه کردن
embarrass U دست پاچه کردن
disconcerts U دست پاچه کردن
embarrasses U دست پاچه کردن
to put out of countenance U دست پاچه کردن
overwhelm U دست پاچه کردن
confuse U دست پاچه کردن
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
flustering U دست پاچه کردن عصبانی کردن
flustered U دست پاچه کردن عصبانی کردن
flusters U دست پاچه کردن عصبانی کردن
fluster U دست پاچه کردن عصبانی کردن
brattle U صدای پچ پچ وبهم خوردن بشقاب
to overload someone [with something] U کسی را [با چیزی بیش از ظرفیت آن شخص] دست پاچه کردن
churned U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
churns U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
seasickness U تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
seasick U مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
churn U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
mingles U مخلوط کردن
intermeddle U مخلوط کردن
mingle U مخلوط کردن
meddle U مخلوط کردن
mingled U مخلوط کردن
puddle U مخلوط کردن
puddles U مخلوط کردن
mixing U مخلوط کردن
mingling U مخلوط کردن
confect U مخلوط کردن
mell U مخلوط کردن
interlard U مخلوط کردن
meddled U مخلوط کردن
meddles U مخلوط کردن
blends U مخلوط کردن
intermingle U با هم مخلوط کردن
intermingled U با هم مخلوط کردن
intermingles U با هم مخلوط کردن
intermingling U با هم مخلوط کردن
admix U مخلوط کردن
melt U مخلوط کردن
melts U مخلوط کردن
hash U مخلوط کردن
commix U مخلوط کردن
blend U مخلوط کردن
syncrasy U مخلوط کردن
temper U مخلوط کردن مزاج
mix U مخلوط کردن ترکیب
tempered U مخلوط کردن مزاج
shuffle U بهم مخلوط کردن
souse U با ترشی مخلوط کردن
mixes U امیختن مخلوط کردن
etherize U بااتر مخلوط کردن
tempers U مخلوط کردن مزاج
mix U امیختن مخلوط کردن
ethylate U بااتیل مخلوط کردن
cross loading U مخلوط کردن بارها
shuffled U بهم مخلوط کردن
turn the mortar U مخلوط کردن ملات
shuffling U بهم مخلوط کردن
shuffles U بهم مخلوط کردن
intermix U در هم امیختن با هم مخلوط کردن
brandy U با کنیاک مخلوط کردن
agitation U مخلوط کردن اشفتگی
burden U مخلوط کردن بار
brandies U با کنیاک مخلوط کردن
mixes U مخلوط کردن ترکیب
commingle U بهم مخلوط کردن
burdens U مخلوط کردن بار
roil U مخلوط کردن سرگردان شدن
admix U مخلوط شدن امیزش کردن
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
immingle U بهم امیختن مخلوط کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
platinize U با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
truck mixing U مخلوط کردن بتن روی کامیون
sugar U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugars U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
premix U قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
dry ginger U نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
blends U مخلوط کردن رقیق کردن
ming U ذکر کردن مخلوط کردن
blend U مخلوط کردن رقیق کردن
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
trotters U پاچه
leg U پا پاچه
legs U پا پاچه
trotter U پاچه
foot U پاچه
gamb U پاچه جلو
forelegs U پاچه جلو
gambe U پاچه جلو
sheep's feet U پاچه گوسفند
panic-stricken U دست پاچه
legs U پاچه شلوار
foreleg U پاچه جلو
leg U پاچه شلوار
pettitoes U پاچه خوک
neat'sfoot U پاچه گاو
stumped U دست پاچه شدن
to keep ones he U دست پاچه نشدن
to keep one's hair on U دست پاچه نشدن
stumps U دست پاچه شدن
bash U دست پاچه نمودن
bashed U دست پاچه نمودن
bashes U دست پاچه نمودن
to lose one's nerves U دست پاچه شدن
sheep foot roller U غلطک پاچه بزی
stumping U دست پاچه شدن
baffler U دست پاچه کننده
neat'sfoot oil U روغن پاچه گاو
stump U دست پاچه شدن
flustration U دست پاچه سازی
to get excited U دست پاچه شدن
hasty U دست پاچه تند
tampering U غلطک پاچه بزی
bashing U دست پاچه نمودن
keep cold U دست پاچه نشدن
keep one's hair on U دست پاچه نشدن
to keep cold U دست پاچه نشدن
lose one's head <idiom> U دست پاچه شدن
to keep ones hair on U دست پاچه نشدن
To lose onehead . To get into a panic. U دست پاچه شدن
double hammer-beam U تیر پاچه بند
double hammer-beam U دستک پاچه بند
keep one's head U دست پاچه نشدن
panic stricken U دست پاچه بی جهت سراسیمه
confused U سر در گم دست پاچه مات و مبهوت
haste makes waste U ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
have egg on one's face <idiom> U خجالت ودست پاچه شدن
hammer beam U تیر یا دستک پاچه بند
panic struck U دست پاچه بی جهت سراسیمه
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
abash U خجالت دادن دست پاچه نمودن
cow heel پاچه گاو پخته و دلمه شده
admixtion U مخلوط
mixed U مخلوط
blends U مخلوط
admixture U مخلوط
blenders U مخلوط کن
confused U مخلوط
blent U مخلوط شد
mixer U مخلوط کن
anti freeze mixture U مخلوط ضد یخ
blend U مخلوط
macedoine U مخلوط
blender U مخلوط کن
mixers U مخلوط کن
mixtures U مخلوط
mixture U مخلوط
blending U مخلوط
composite U مخلوط
compost U مخلوط
hash U مخلوط
blent U مخلوط کرد
gas mixture U مخلوط گاز
immiscible U مخلوط نشدنی
mixed crystal U کریستال مخلوط
laudanum U مخلوط افیون
staff U مخلوط سیمان و گچ
mixes U مخلوط ترکیبی
mixture control U کنترل مخلوط
hot mixer U مخلوط کننده
blends U مخلوط امیختگی
powder mixer U گرد مخلوط کن
staffed U مخلوط سیمان و گچ
intercarrier beat U زنه مخلوط
weak mixture U مخلوط ضعیف
terpenoid U مخلوط باترپن
concrete mix U مخلوط بتن
blend U مخلوط امیختگی
mixed gas U گاز مخلوط
duplex pressure proportioner U مخلوط کن دو فشاری
mixed glue U چسب مخلوط
mixed semiconductor U نیمرسانای مخلوط
melange U مخلوط امیختگی
mixing in place U امیختن در جا مخلوط در جا
proportioner U مخلوط کن شیمیایی
homogeneous mixture U مخلوط همگن
intercarrier buzz U وزوز مخلوط
staffs U مخلوط سیمان و گچ
ternary mixture U مخلوط سه تایی
azeotropic mixture U مخلوط ازئوتروپ
miscible U مخلوط شدنی
mix U امیزه مخلوط
rich mix U مخلوط پر مایه
pug mill U اسیای گل مخلوط کن
mix U مخلوط ترکیبی
cryogen U مخلوط سرمازا
porridge U چیز مخلوط
mixture U بتن مخلوط کن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com