English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
right handedness U دست راست برتری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dextrality U راست برتری
Other Matches
dexiotropic U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port U احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional U چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing U معامله راست حسینی راست باز
orthotropous U دارای تخمک راست راست اسه
one two U ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
To lead an idle life. U راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
off U خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face U نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft U فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
right justify U هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step U فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
momentum U برتری
Excellencies U برتری
primacy U برتری
advantage U برتری
beat out U برتری
paramountey U برتری
privilege U برتری
sinistrality U چپ برتری
preference U برتری
excellence U برتری
Excellency U برتری
Majesties U برتری
ecellency U برتری
paramountcy U برتری
precedence U برتری
pre eminence U برتری
predomination U برتری
preemimence U برتری
supremacy U برتری
hegemony U برتری
profits U برتری
profited U برتری
profit U برتری
Majesty U برتری
trancscendent U برتری
superiority U برتری
powers U برتری
powering U برتری
powered U برتری
power U برتری
preponderance U برتری
priority U برتری
unidextrality U یک سو برتری
transcendence U برتری
transcendence or cy U برتری
preferences U برتری
priorities U برتری
vantage U برتری
antecede U برتری جستن
absolute advantage U برتری مطلق
fire superiority U برتری اتش
headship U بزرگی برتری
ocular dominance U چشم برتری
handedness U دست برتری
hemispherical dominance U برتری نیمکره
overrides U برتری جستن بر
distinction U برتری ترجیح
distinctions U برتری ترجیح
laterality U برتری جانبی
override U برتری جستن بر
overridden U برتری جستن بر
predominance U برتری علو
lateral dominance U برتری جانبی
manual dominance U دست برتری
eye dominance U چشم برتری
headships U بزرگی برتری
transcended U برتری یافتن
transcending U برتری یافتن
transcends U برتری یافتن
outclasses U برتری داشتن بر
outclassed U برتری داشتن بر
outclass U برتری داشتن بر
prominence U پیشامدگی برتری
comparative advantage U برتری نسبی
outclassing U برتری داشتن بر
excels U برتری داشتن بر
excelling U برتری داشتن بر
excelled U برتری داشتن بر
excel U برتری داشتن بر
superiority U برتری قوا
ascendance U تفوق برتری
cerebral dominance U سو برتری نیمکره مخ
overrode U برتری جستن بر
transcend U برتری یافتن
maritime lien U برتری دریایی
mixed cerebral dominance U برتری نامتمایز مخ
supremacist U برتری گرای
outreach U برتری یافتن
supremacists U برتری گرای
outvie U برتری جستن از
overmaster U برتری یافتن بر
overtop U برتری جستن از
preminence U برتری علو
predominancy U برتری علو
best U برتری جستن
head starts U فرصت برتری
to have the pull of U برتری داشتن بر
influencing U برتری تفوق
influences U برتری تفوق
influenced U برتری تفوق
one up <idiom> U برتری داشتن
influence U برتری تفوق
head start U فرصت برتری
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
saliency U جلو امدگی برتری
upper hand U برتری دست بالا
salience U جلو امدگی برتری
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
manoptoscope U برتری سنج بینایی
humdinger U دارای برتری فاحش
humdingers U دارای برتری فاحش
pulls U برتری جزئی و مختصر
pull U برتری جزئی و مختصر
outdistance U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
look down on someone <idiom> U باحقارت واحساس برتری نگریستن
teutonism U عقیده برتری نژادی المان
outdistanced U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
papalism U فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
outguess U در حدس و گمان برتری داشتن بر
outdistancing U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
half left U فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
vantage ground U زمین دارای برتری اتش و دید
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
set up U جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism U نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy U برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
vertical beam U راست رو
plain spoken U یر راست
beeline U خط راست
dextrogyrous U راست بر
dextrorotatory U راست بر
plain dealing U راست
apeak U راست
forthrights U سر راست
freehearted U رک و راست
on end U راست
plumply U سر راست
rectilineal U راست خط
right turn U به راست راست
wooden U راست
bolt upright U راست
bee line U خط راست
straightish U راست
blankly U سر راست
vertically U راست
upright U راست
four-square U رک و راست
right footed U راست پا
right face U به راست راست
wrapover top U راست
right back U بک راست
wrapover skirt U راست
wrapover dress U راست
up front U رک و راست
uninhibited U رک و راست
turnabouts U به راست راست
turnabout U به راست راست
righting U راست
straightish U سر راست
directly U سر راست
straightforward U راست
straightforward U رک سر راست
sheer U یک راست
prick U راست
pricked U راست
pricking U راست
pricks U راست
erect U راست
erected U راست
erecting U راست
straightest U راست
right U راست
righted U راست
candid U راست
truest U راست
truer U راست
true U راست
outspoken U رک و راست
straight U راست
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com