English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conceptual nervous system U دستگاه عصبی فرضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nervous system U دستگاه عصبی
nervous systems U دستگاه عصبی
cns U دستگاه عصبی مرکزی
visceral nervous system U دستگاه عصبی احشایی
parasympathetic nervous system U دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
sympathetic nervous system U دستگاه عصبی سمپاتیک
vegetative nervous system U دستگاه عصبی نباتی
autonomic nervous system U دستگاه عصبی نباتی
ans U دستگاه عصبی خود مختار
sympathetic nervous system U دستگاه عصبی خود کار
autonomic U منسوب به دستگاه عصبی خودکار
autonomic nervous system U دستگاه عصبی خود مختار
parasympathetic U وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
cybernetics U مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
assumed grid U شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
assumed decimal point U ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
neuritis U التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
nervation U ساختمان عصبی شبکه عصبی
neuralgia U درد عصبی مرض عصبی
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
v , series U سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
an imaginary line U خط فرضی
hypothetic U فرضی
hypothetial U فرضی
presumptive title U حق فرضی
agonic line U خط فرضی
theoretical U فرضی
imaginary U فرضی
assumptive U فرضی
suppisitive U فرضی
suppositive U فرضی
suppositional U فرضی
phantom line U خط فرضی
assumed U فرضی
obligatory U فرضی
supposed U فرضی
hypothetical U فرضی
presumptive U فرضی
assumed position U موضع فرضی
assumed orientation U توجیه فرضی
notional income U درامد فرضی
supposed death U موت فرضی
presumed death U موت فرضی
persumptive death U موت فرضی
presumption of death U موت فرضی
hypostatic U اصلی- فرضی
assumed azimuth U گرای فرضی
presumptive title U سمت فرضی
hypothetical case U دعوی فرضی
presumptive U فرضی احتمالی
assumed mean U میانگین فرضی
john done U اسم فرضی
theoretical competition U رقابت فرضی
implied trust U مسئولیت فرضی
fictitious thickness U ضخامت فرضی
suppositious U فرضی خیالی
fictitious thickness U ضخامت فرضی
supposedly U بطور فرضی
arbitrary control U کنترل فرضی
hypothetical construct U سازه فرضی
supposition U فرضی انگاشتی
suppositions U فرضی انگاشتی
dead reckoning U نقطه فرضی
dead reckoning U محل فرضی
assumed name U نام فرضی
line of scrimmage U خط فرضی تجمعی
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
presumption of the death decree U حکم موت فرضی
hypothetico deductive method U روش فرضی- قیاسی
differential ballistic wind U باد بالیستیکی فرضی
agonic line U خط فرضی روی نقشه
warrant of presumed death U حکم موت فرضی
rule of thumb U حساب تخمینی و فرضی
implied malice U سوء نیت فرضی
assumed grid U شبکه بندی فرضی
home whistle U امتیاز واقعی یا فرضی
intervening variable U متغیر فرضی رابط
ideals U نمونه کامل فرضی
hypothesis U قضیه فرضی نهشته
presumption of death decree U حکم موت فرضی
hypotheses U قضیه فرضی نهشته
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
fictitious force U نیروی فرضی [فیزیک]
ideal U نمونه کامل فرضی
cone of scape U مخروط فرضی در اگزوسفر
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
arbitrary control U کنترل با استفاده از گرایامختصات فرضی
lay line U خط فرضی مسیر قایق به مقصد
head string U خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
graviton U واحد بنیادی فرضی گرانش
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
It is quite a hypothetical case . U این یک قضیه کاملا" فرضی است
four yard line U خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
tabula rasa U مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
neurotic U عصبی
engram U رد عصبی
on pins and needles <idiom> U عصبی
overwrought U عصبی
twitchy U عصبی
nervous U عصبی
keyed up <idiom> U عصبی
neurogram U رد عصبی
uptight U عصبی
nervelessness U بی عصبی
neural U عصبی
abnerval U عصبی
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
long string U خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
Relax! U عصبی نشو!
neurofibril U تار عصبی
nerves U رشته عصبی
nerve fibre U تار عصبی
nerve U رشته عصبی
neural network U شبکه عصبی
nerve center U مرکز عصبی
neuron U یاخته عصبی
neural lesion U ضایعه عصبی
neural reverbration U ارتعاش عصبی
neural satiation U اشباع عصبی
nerve ending U پایانه عصبی
nerve deafness U کری عصبی
nerve current U جریان عصبی
neural induction U القای عصبی
nerve cell U سلول عصبی
nerve path U گذرگاه عصبی
nervelessly U از روی بی عصبی
nerve tissue U بافت عصبی
neural bond U پیوند عصبی
nerve impulse U تکانه عصبی
nerve cell U یاخته عصبی
lose temper <idiom> U عصبی شدن
neural circuit U مدار عصبی
nerve plexus U شبکه عصبی
neuroplexus U شبکه عصبی
nerve block U وقفه عصبی
neural conduction U رسانش عصبی
neuritis U التهاب عصبی
neurons U یاخته عصبی
causalgia U سوزش عصبی
psychochemical agent U گاز عصبی
anorexia nervosa U بی اشتهایی عصبی
interneuron U داخل عصبی
neural discharge U تخلیه عصبی
willies U حمله عصبی
neuralgia U درد عصبی
ganglion U غده عصبی
psychochemical agent U عامل عصبی
interneural U داخل عصبی
shocked U حمله عصبی
shock U حمله عصبی
neural arc U قوس عصبی
plexus U شبکه عصبی
shocks U حمله عصبی
neurocyte U یاخته عصبی
sweat bullets/blood <idiom> U عصبی بودن
Utopias U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopia U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
data line U خط فرضی که نمایشگر حدفاصله بین دو روز عملیات میباشد
purpuric acid اسید فرضی که نمک های آن ارغوانی رنگ هستند
unipolar U سلولهای عصبی یک قطبی
jittery U وحشت زده و عصبی
discharge U شلیک عصبی تخلیه
discharges U شلیک عصبی تخلیه
tract U دسته تار عصبی
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
neurotic U دچار اختلال عصبی
anorexic U مبتلا به بی اشتهایی عصبی
preganglionic U قبل از عقده عصبی
neuroblast U یاخته رویانی عصبی
nerve agent U عامل شیمیایی عصبی
bradyarthria U کندگویی عصبی- ماهیچه یی
on edge <idiom> U خیلی عصبی وخشمگین
commissural fibres U رشتههای عصبی رابط
neuropsychiatric U مرض روانی و عصبی
hysteria U هیستری حمله عصبی
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
neuropath U دچار اختلالات عصبی
neuromuscular coordination U هماهنگی عصبی- عضلانی
neurogenic U دارای ریشه عصبی
reciprocal innervation U تحریک عصبی تقابلی
tenser U عصبی وهیجان زده
tenses U عصبی وهیجان زده
tensest U عصبی وهیجان زده
tensing U عصبی وهیجان زده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com