English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acetylene generator U دستگاه تهیه استیلن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spinner U دستگاه ریسندگی جهت تهیه نخ
aerocartograph U دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
stereoplanigraph U نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
acetylene valve U استیلن
acetylene U استیلن
acetylene cylinder لوله استیلن
acetylene gas U گاز استیلن
acetylene oxygen flame U شعله استیلن اکسیژن
oxyacetylene blowpipe U مشعل اکسی استیلن
oxyacetylene welding U جوشکاری اکسی استیلن
acetylene torch مشعل استیلن [ابزار]
carburizing flame U شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
flame cleaning U تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer U دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
provision U تهیه
seating U تهیه جا
procurement U تهیه
supplied U تهیه
ministration U تهیه
preparations U تهیه
preparation U تهیه
housing U تهیه جا
counter preparation U ضد تهیه
supply U تهیه
purvey U تهیه
purveying U تهیه
supplying U تهیه
off hand U بی تهیه
purveyed U تهیه
purveys U تهیه
which transponder U علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver U دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
column grinder U دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
suppliers U تهیه کننده
procures U تهیه کردن
data processing U تهیه و تولیداطلاعات
the preparation day U روز تهیه
procure U تهیه کردن
data processing U تهیه اطلاعات
counter preparation U تیر ضد تهیه
photo imagery U تهیه عکس
weaponry U تهیه سلاح
affords U تهیه کردن
to find in U تهیه کردن
preparation fire U تیر تهیه
to make provision U تهیه دیدن
procuring U تهیه کردن
to bargain for U تهیه دیدن
the water supply of tehran U تهیه اب تهران
preparatorily U بعنوان تهیه
preparation fire U اتش تهیه
cater U تهیه کردن
catering U تهیه کردن
fabricator U تهیه کننده
affording U تهیه کردن
catered U تهیه کردن
afford U تهیه کردن
provides U تهیه کردن
provides U تهیه دیدن
provide U تهیه کردن
provisionment U تهیه خواربار
provide U تهیه دیدن
blends U تهیه کردن
blend U تهیه کردن
procured U تهیه کردن
preparation of food U تهیه خوراک
preparation time U زمان تهیه
preparing U تهیه کردن
preparator U تهیه کننده
prepares U تهیه کردن
provision U تهیه کردن
purveyance U تهیه خواربار
prepare U تهیه کردن
prepare mortar U تهیه ملات
caters U تهیه کردن
lighting feeder U تهیه روشنایی
preparation U اتش تهیه
base development U تهیه پایگاه
pitched U تهیه دیده
provided [that] <conj.> U تهیه شده
supplier U تهیه کننده
triplicity U تهیه در سه نسخه
preparation U تهیه مقدمات
furtherance U تهیه وسایل
administers U تهیه کردن
placement U تهیه کار
placement U تهیه شغل
placements U تهیه کار
placements U تهیه شغل
triplication U تهیه در سه نسخه
appropriated <adj.> <past-p.> U تهیه شده
supplying U تهیه کردن
laid on <past-p.> U تهیه شده
victualage U تهیه اذوقه
processes U تهیه کردن
process U تهیه کردن
supplied U تهیه کردن
victual U تهیه اذوقه
supply U تهیه کردن
on the stocks U د رشرف تهیه
administered U تهیه کردن
administer U تهیه کردن
administering U تهیه کردن
vacuum-packed تهیه شده
preparations U تهیه و ارایش
provided <adj.> <past-p.> U تهیه شده
preparation U تهیه و ارایش
parasceve U روز تهیه
preparations U تهیه مقدمات
preparations U اتش تهیه
afforded U تهیه کردن
furred U تهیه شده باخز
enable U تهیه کردن برای
procured U تهیه و تحویل اماد
hosted U تهیه تسهیلات ورزشی
enables U تهیه کردن برای
procuring U تهیه و تحویل اماد
host U تهیه تسهیلات ورزشی
procures U تهیه و تحویل اماد
processes U تهیه و تولید کردن
enabling U تهیه کردن برای
affordable قابل تهیه و خریداری
artillery preparation U اتش تهیه توپخانه
quadruplicate U در چهارنسخه تهیه کردن
quadruplication U تهیه چیزی درچهارنسخه
stenciler U تهیه کننده استنسیل
it is in preparation U در دست تهیه است
process U تهیه و تولید کردن
stenciller U تهیه کننده استنسیل
aggregate flow diagram U نمودار تهیه مصالح
area projection U تهیه نقشه از منطقه
area projection U تهیه تصویر منطقه
polychrome U تهیه عکسهای رنگی
artillery preparation U تیر تهیه توپخانه
information providers U تهیه کنندگان اطلاعات
whomp up U بسرعت تهیه کردن
budgeter U تهیه کننده بودجه
funded U تهیه وجه کردن
hydrography U تهیه نقشه دریایی
rotogravure U تهیه گراور غلتکی
beach unit U یکان تهیه بارانداز
enabled U تهیه کردن برای
preparatory U مربوط به تهیه یامقدمات
scripting U تهیه فایل اغازگر
cold turkey U بدون تهیه وتدارک
barrier tactics U تاکتیک تهیه موانع
he is an adequate provider U برای تهیه خواربار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com