Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hardness testing machine
U
دستگاه ازمایش سختی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
vicker's diamond hardness tester
U
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
Other Matches
test element
U
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
hardness test
U
ازمایش سختی
rockwell hardness test
U
ازمایش سختی راک ول
drop hardness test
U
ازمایش سختی سقوطی
vickers hardness test
U
ازمایش سختی ویکرز
rebound hardness test
U
ازمایش سختی جهشی
joming test
U
ازمایش تعیین سختی فلزات
hardness tester
U
ازمایش کننده یا تستر سختی
to stand the racket
U
ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
scleroscope hardness
U
دستگاه سختی سنج
tube tester
U
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
tester
U
دستگاه ازمایش
test set
U
دستگاه ازمایش
dial test indicator
U
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
magnet tester
U
دستگاه ازمایش اهنربا
vibratory testing machine
U
دستگاه ازمایش نوسان
nozzle tester
U
دستگاه ازمایش نازل
test equipment
U
دستگاه ازمایش لامپ
spring tester
U
دستگاه ازمایش فنری
integrate circuit tester
U
دستگاه ازمایش ای سی تستر ای سی
material testing machine
U
دستگاه ازمایش مقاومت مصالح
fatigue testing machine
U
دستگاه ازمایش کننده خستگی
high tension bridge equipment
U
دستگاه ازمایش فشار قوی
insulation indicator
U
دستگاه ازمایش عایق بندی
insulation tester
U
دستگاه ازمایش عایق بندی
tire gage
U
دستگاه ازمایش باد لاستیکهای اتومبیل
engineering test
U
ازمایش صحت کار دستگاه ازمایشات فنی
insulation detector
U
دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
insulation testing apparatus
U
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
temper
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
use testing
U
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
tryout
U
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method
U
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
assay
U
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays
U
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test
U
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test
U
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
insulation test
U
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination
U
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
confident test
U
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
flight test
U
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
creep test
U
ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
inflexibility
U
سختی
hardship
U
سختی
hardiness
U
سختی
hardships
U
سختی
difficulty
U
سختی
hardily
U
به سختی
hard lines
U
سختی
inexpiableness
U
سختی
rigidity
U
سختی
intensity
U
سختی
severity
U
سختی
violence
U
سختی
odburacy
U
سختی
oppressiveness
U
سختی
rigour
U
سختی
long suffering
U
سختی کش
rigors
U
سختی
rigours
U
سختی
flintiness
U
سختی
inexorability
U
سختی
privations
U
سختی
privation
U
سختی
hardness of water
U
سختی اب
difficulties
U
سختی
austerity
U
سختی
grievousness
U
سختی
arduousness
U
سختی
intolerableness
U
سختی
roughing
U
سختی
intension
U
سختی
intenseness
U
سختی
sternness
U
سختی
steeliness
U
سختی
stiffness
U
سختی
intractability
U
سختی
strictness
U
سختی
terribleness
U
سختی
adamancy
U
سر سختی
duress
U
سختی
astingency
U
سختی
adamancy
U
سختی
rigor
U
سختی
rigorism
U
سختی
aggravation
U
سختی
rigorousness
U
سختی
induration
U
سختی
heavily
U
به سختی
impenetrableness
U
سختی
implacability
U
سختی
hardness
U
سختی
seriously
U
به سختی
buckram
U
سختی
inclemency
U
سختی
soreness
U
سختی
tenacity
U
سختی
toughness
U
سختی
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
narrow circumstances
U
تنگی سختی
rebound hardness
U
سختی جهشی
hardly any
U
به سختی هیچ
[هر]
refractorily
U
باسر سختی
life of privation
U
زندگی در سختی
gameness
U
جان سختی
softener
U
کاهنده سختی اب
graveness
U
عبوسی سختی
sclerometer
U
سختی سنج
water hardness
U
درجه سختی آب
duration
U
سختی بقاء
strain hardness
U
سختی درجه
strain hardness
U
سختی کشی
hardenability
U
قابلیت سختی
temporary hardness
U
سختی موقت
stubbornly
U
از روی سر سختی
softened
U
سختی را گرفتن
softens
U
سختی را گرفتن
depth of case
U
عمق سختی
permanent hardness
U
سختی دائمی
depth of hardening zone
U
عمق سختی
permanent hardness of water
U
سختی دایم اب
thermosetting
U
سختی پذیر
granite
U
سختی استحکام
irreconcilability
U
سختی در عقیده
irreconcilableness
U
سختی در عقیده
solidity
U
استواری سختی
asperity
U
سختی ترشی
I hardly ate
U
من تو را سختی خوردم
stubbornness
U
سر سختی لجاجت
to suffer hardship
U
سختی کشیدن
impact hardness
U
سختی برخورد
soften
U
سختی را گرفتن
addle
U
سختی گرفتاری
acataposis
U
سختی بلع
resistance
U
سختی مخالفت
durometer
U
سختی سنج
imperviousness
U
سختی بی اعتنائی
painfulness
U
زحمت سختی
eburnation
U
عاجی سختی
tenacity coefficient
U
ضریب سختی
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
to escape with life and limb
U
سختی رهایی جستن
red hardness
U
سختی گرم سرخ
to rub through or along
U
با سختی بسر بردن
to start with difficulty
U
به سختی روشن شدن
It was raining hard.
U
باران سختی می با رید
thermoplastics
U
پلاستیک سختی ناپذیر
eke out
<idiom>
U
به سختی بدست آوردن
nip and tuck
<idiom>
U
به سختی تمام کردن
the violence of a wind
U
سختی یاتندی باد
go for broke
<idiom>
U
به سختی تلاش کردن
thermoset
U
پلاستیک سختی ناپذیر
scratch hardness
U
درجه سختی خراش
thrust hardness
U
درجه سختی فشاری
scratch hardness tester
U
ازمایشگر سختی خراش
brinell hardness number
U
ضریب سختی برینل
come down hard on
<idiom>
U
به سختی تنبه کردن
quenching
U
ترساندن درجه سختی
heavy fighting is in progress
U
جنگ سختی جریان
stresses
U
سختی پریشان کردن
stressing
U
سختی پریشان کردن
hardly a child anymore
U
دیگر به سختی بچه ای
stress
U
سختی پریشان کردن
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
violence
U
شدت و تندی و سختی خشونت
lift is full of troubles
U
زندگی را سراسر سختی است
to get off cheaply
U
بدون سختی رها یافتن
Difficult times lie ahead.
U
دوران سختی درپیش است
to plow
[one's way]
through something
[American English]
U
با سختی در کاری جلو رفتن
English is not a hard language .
U
انگلیسی زبان سختی نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com