Perdic | دسترسی ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	inaccessible U	دسترسی ناپذیر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	poaching U	دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست
	immedicable U	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
	invulnerable U	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
	irrevocably U	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
	accesses U	دسترسی
	accessed U	دسترسی
	gateway U	دسترسی
	access U	دسترسی
	access code	کد دسترسی
	accessing U	دسترسی
	access U	دسترسی
	range U	دسترسی
	ranged U	دسترسی
	accession U	دسترسی
	ranges U	دسترسی
	accessibility U	دسترسی
	reach U	دسترسی
	approachability U	دسترسی
	reached U	دسترسی
	reaches U	دسترسی
	reaching U	دسترسی
	non access U	عدم دسترسی
	inaccessibility U	عدم دسترسی
	inaccessibility U	دسترسی ناپذیری
	access duct U	مجرای دسترسی
	access code U	رمز دسترسی
	outreach U	دسترسی پیداکردن
	video disk U	دسترسی مستقیم
	direct access U	دسترسی مستقیم
	inapproachable U	بدون دسترسی
	accessing U	دسترسی راه
	access arm U	بازوی دسترسی
	accessed U	دسترسی راه
	access road U	راه دسترسی
	access U	دسترسی راه
	availability U	میزان دسترسی
	inaccessibility U	غیرقابل دسترسی
	access road U	جاده دسترسی
	accesses U	دسترسی راه
	accessed U	دسترسی یا مجال مقاربت
	availability U	شخص مفید دسترسی
	access U	دسترسی یا مجال مقاربت
	random access U	دسترسی به اطلاعات به طورناموزون
	accesses U	دسترسی یا مجال مقاربت
	accessing U	دسترسی یا مجال مقاربت
	direct access U	دسترسی مستقیم به اطلاعات
	availability principle U	اصل دسترسی پذیری
	come at able U	قابل دسترسی کنارامدنی
	multiple access network U	شبکه با دسترسی چندگانه
	disk access time U	زمان دسترسی دیسک
	multiaccess computer U	کامپیوتر با دسترسی چند گانه
	inaccessibly U	بطور غیر قابل دسترسی
	accessor U	شخصی که به داده دسترسی دارد
	exclusion area U	منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
	it is not pervious to reasonov U	بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
	access to classified material U	دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
	accessible U	آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
	to get to somebody [something] U	به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
	to open something to [the] traffic U	چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
	concentrator U	گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
	nympholepsy U	جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
	inaccessibily U	بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
	ambitus U	[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
	mirror writing shadow reading U	کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
	nympholept U	کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
	bulletin board system U	پایگاه داده اطلاعات و پیام که توسط مودم و اتصال کامپیوتری قابل دسترسی است
	unchallenged U	بحث ناپذیر
	inappeasable U	ناپذیر
	waterproof U	نم ناپذیر
	waterproofed U	نم ناپذیر
	waterproofs U	نم ناپذیر
	imperviable U	نم ناپذیر
	watertight U	اب ناپذیر
	Internet U	می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
	impracticable <adj.> U	انجام ناپذیر
	unchallenged U	انکار ناپذیر
	inappellable U	پژوهش ناپذیر
	inappealable U	پژوهش ناپذیر
	impenitent U	توبه ناپذیر
	inalterable U	تغییر ناپذیر
	unfeasible <adj.> U	انجام ناپذیر
	inexecutable <adj.> U	انجام ناپذیر
	imperviable U	سرایت ناپذیر
	incommutably U	تبدیل ناپذیر
	unconquerable U	تسخیر ناپذیر
	incommutable U	تخفیف ناپذیر
	incommutable U	استحاله ناپذیر
	incommensurable U	مقایسه ناپذیر
	untouchability U	لمس ناپذیر
	water proof U	رطوبت ناپذیر
	waterproof wire U	سیم نم ناپذیر
	sure-fire U	شکست ناپذیر
	incommensurable U	سنجش ناپذیر
	incoercible U	انقباض ناپذیر
	incodensable U	انقباض ناپذیر
	impartible U	بخش ناپذیر
	immitigable U	تخفیف ناپذیر
	impossible [colloquial] <adj.> U	تحمل ناپذیر
	engrained U	چاره ناپذیر
	ego alien U	خود ناپذیر
	drainless U	خستگی ناپذیر
	exhautless U	خستگی ناپذیر
	fatigueless U	خستگی ناپذیر
	immiscible U	امتزاج ناپذیر
	absolute <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	inalienable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	indispensable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	inevitable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	unalienable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	unalterable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	immiscible U	امیزش ناپذیر
	unwearying U	خستگی ناپذیر
	inconvertible U	مبادله ناپذیر
	raintight U	باران ناپذیر
	irrecoverably U	بطوراصلاح ناپذیر
	irrecoverable U	جبران ناپذیر
	irrecocilably U	بطوروفق ناپذیر
	ireversible U	تغییر ناپذیر
	invariant U	تغییر ناپذیر
	spanless U	پیمایش ناپذیر
	intangibly U	بطورلمس ناپذیر
	insusceptible U	تایید ناپذیر
	insol U	انحلال ناپذیر
	inscrvtable U	تفحص ناپذیر
	irremissible U	اغماض ناپذیر
	irresistable U	مقاومت ناپذیر
	irresolvable U	تجزیه ناپذیر
	nonsuperimposable U	انطباق ناپذیر
	non descript U	تشریح ناپذیر
	non descript U	وصف ناپذیر
	remediless U	درمان ناپذیر
	nanoaddressable U	نشانی ناپذیر
	sateless U	سیری ناپذیر
	stainless U	زنگ ناپذیر
	joiner door U	دربهای اب ناپذیر
	unappealabe U	پژوهش ناپذیر
	irriversible U	برگشت ناپذیر
	inirritable U	تحریک ناپذیر
	infrangible U	تجزیه ناپذیر
	inextinguishably U	بطورتسکین ناپذیر
	indiminishable U	کاهش ناپذیر
	indefectible U	خلل ناپذیر
	indefeasible U	بطلان ناپذیر
	indefeasible U	فسخ ناپذیر
	indecomposable U	فساد ناپذیر
	incorruptibly U	بطورفساد ناپذیر
	unobjectionable U	اعتراض ناپذیر
	unsearchable U	کاوش ناپذیر
	incompressible U	فشار ناپذیر
	uninflammable U	اشتعال ناپذیر
	undecidable U	تصمیم ناپذیر
	uncomputable U	محاسبه ناپذیر
	unappeasable U	استمالت ناپذیر
	inexplorable U	کاوش ناپذیر
	inexhaustibly U	بطورپایان ناپذیر
	inexcitable U	هیجان ناپذیر
	ineludible U	گریز ناپذیر
	indubious U	تردید ناپذیر
	indisributable U	بخش ناپذیر
	indispansably U	بطورچاره ناپذیر
	indisciplinable U	انظباط ناپذیر
	unchangeable U	تغییر ناپذیر
	incompressible U	تراکم ناپذیر
	indescribable U	وصف ناپذیر
	inevitable U	اجتناب ناپذیر
	unexceptionable U	استثناء ناپذیر
	irrevocably U	بطورفسخ ناپذیر
	unavoidable U	چاره ناپذیر
	unavoidable U	اجتناب ناپذیر
	disconsolate U	تسلی ناپذیر
	unanswerable U	جواب ناپذیر
	unanswerable U	تکذیب ناپذیر
	irreconcilable U	اشتی ناپذیر
	immutable U	تغییر ناپذیر
	unbearably U	تحمل ناپذیر
	interminable U	پایان ناپذیر
	infallible U	لغزش ناپذیر
	unbeatable U	باخت ناپذیر
	insoluble U	انحلال ناپذیر
	intangible U	لمس ناپذیر
	inaccessible U	ارتباط ناپذیر
	ineluctable U	چاره ناپذیر
	inseparable U	تفکیک ناپذیر
	unalterable U	تغییر ناپذیر
	invariable U	تغییر ناپذیر
	unbearable U	تحمل ناپذیر
	impermeable U	نشت ناپذیر
	irreconcilable U	وفق ناپذیر
	impermeable U	تراوش ناپذیر
	unceasing U	ایست ناپذیر
	inflexible U	انحناء ناپذیر
	impregnable U	رسوخ ناپذیر
	incurable U	درمان ناپذیر
	incurable U	بهبودی ناپذیر
	incurable U	علاج ناپذیر
	immobile U	جنبش ناپذیر
	undeniable U	انکار ناپذیر
	adamantly U	تزلزل ناپذیر
	adamant U	تزلزل ناپذیر
	inconceivable U	تصور ناپذیر