English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
obsessive U دستخوش یک فکر یامیل قوی
obsessively U دستخوش یک فکر یامیل قوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brochette U سیخ یامیل کوچک
her willing to sing U رضایت یامیل اوبخواندن
undergone U دستخوش
undergoing U دستخوش
undergoes U دستخوش
undergo U دستخوش
prey U دستخوش
tosser U دستخوش امواج
at the mercy of U در اختیار دستخوش
adrift دستخوش طوفان
victim U دستخوش شکار
golden handshakes U دستخوش بازنشستگی
victims U دستخوش شکار
golden handshake U دستخوش بازنشستگی
windblown U دستخوش باد
peccable U دستخوش خطا
subject to the flood U دستخوش سیل
passive U دستخوش عامل خارجی
drifts U دستخوش پیشامد بودن
drifting U دستخوش پیشامد بودن
passives U دستخوش عامل خارجی
drift U دستخوش پیشامد بودن
drifted U دستخوش پیشامد بودن
sentient U حساس دستخوش احساسات
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
tideland U زمین ساحلی دستخوش جزرومد
victimizes U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimized U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
planker U گیاهان و جانورانی که دستخوش جنبش اب دریاهستند
victimize U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimising U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimises U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
adventures U : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
catastrophism U اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
toss U دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tossed U دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tossing U دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tosses U دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com