English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prig U دزدیدن التماس کردن
prigs U دزدیدن التماس کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conjured U التماس کردن به
soliciting U التماس کردن
conjure U التماس کردن به
supplicate U التماس کردن
imploring U التماس کردن به
solicits U التماس کردن
implores U التماس کردن به
implored U التماس کردن به
implore U التماس کردن به
entreat U التماس کردن
solicit U التماس کردن
solicited U التماس کردن
entreats U التماس کردن
conjuring U التماس کردن به
entreating U التماس کردن
entreated U التماس کردن
conjures U التماس کردن به
obtest U التماس کردن
plead with U التماس کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
filched U بچابکی دزدیدن دزدیدن
filch U بچابکی دزدیدن دزدیدن
filching U بچابکی دزدیدن دزدیدن
filches U بچابکی دزدیدن دزدیدن
snaffle U دزدیدن سرقت کردن
beseeches U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeched U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseech U درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
ratten U بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
embezzle U حیف و میل کردن دزدیدن
embezzling U حیف و میل کردن دزدیدن
embezzles U حیف و میل کردن دزدیدن
embezzled U حیف و میل کردن دزدیدن
besought U التماس کردن به استدعاکردن یادرخواست کردن از
to beg [of a dog holding up front paws] U التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to sit up and beg U التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
imprecate U نفرین کردن التماس کردن
appealed U التماس
entreaties U التماس
supplication U التماس
suppliance U التماس
appeal U التماس
imploration U التماس
entreaty U التماس
appeals U التماس
rogation U التماس
conjuration U التماس مناجات
adjuration U لابه التماس
rrayer U درخواست التماس
precarious U التماس کن پرمخاطره
my imploration wrought on him U التماس من دراوکارگریاموثرواقع شد
impetration U در خواست التماس
supplicatory U التماس امیز
solicitation U التماس خواستاری
rifle U دزدیدن
rifles U دزدیدن
peaks U دزدیدن
peaking U دزدیدن
peak U دزدیدن
mouch U دزدیدن
thieve U دزدیدن
rob U دزدیدن
picks U دزدیدن
robs U دزدیدن
robbing U دزدیدن
pickaroon U دزدیدن
picaroonp U دزدیدن
pick U دزدیدن
steal U دزدیدن
robbed U دزدیدن
steals U دزدیدن
purlion U دزدیدن
to walk away with U دزدیدن
nim U دزدیدن
lifting U دزدیدن
lift U دزدیدن
walk away/off with <idiom> U دزدیدن
abducted U دزدیدن
walk off with U دزدیدن
spoliate U دزدیدن
abduct U دزدیدن
abducting U دزدیدن
abducts U دزدیدن
lifts U دزدیدن
purloins U دزدیدن
purloin U دزدیدن
purloined U دزدیدن
lifted U دزدیدن
to walk off with U دزدیدن
purloining U دزدیدن
exorable U قابل تحریک در مقابل التماس
purses U پول دزدیدن
abducts U ادم دزدیدن
pursing U پول دزدیدن
poach U خیساندن دزدیدن
cribs U کش رفتن یا دزدیدن
poached U خیساندن دزدیدن
poaches U خیساندن دزدیدن
crib U کش رفتن یا دزدیدن
cribbed U کش رفتن یا دزدیدن
cribbing U کش رفتن یا دزدیدن
abducting U ادم دزدیدن
pursed U پول دزدیدن
burglarizing U شبانه دزدیدن
purse U پول دزدیدن
abduct U ادم دزدیدن
picaro U دزدیدن اوباش
burglarizes U شبانه دزدیدن
burglarized U شبانه دزدیدن
burglarize U شبانه دزدیدن
abducted U ادم دزدیدن
kidnapping U سرقت و دزدیدن
sticky fingers <idiom> U عادت به دزدیدن داشتن
To dupe ( besot) someone . U عقل کسی را دزدیدن
It is wrong to steal . U دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com