English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
active list U فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
taken U مورد قبول
received U مورد قبول
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
availabe time U زمان مورد قبول
conventional U مورد قبول عامه
persona grata U شخص مورد قبول
current standard cost U هزینه استاندارد و مورد قبول
agrapha U که مورد قبول مسیحیان نیست
putative U مفروض مورد قبول عامه
adopted items of material U اقلام مورد قبول از نظرعملیاتی
lowest common denominator U مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
to pass go orrun current U معمولا مورد قبول واقع شدن
ack U Character Ackowledge کاراکتر مورد قبول
lowest common denominators U مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
persona grata U نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
reasonable U قابل قبول
acceptable U قابل قبول
admittable U قابل قبول
acceptance limit U حد قابل قبول
receivable U قابل قبول
tolerable U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
admissible U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
allowable U قابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
acceptable <adj.> U قابل قبول
believable U قابل قبول
aceptive U قابل قبول
passable U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
valid U قابل قبول
valid assumptions U فروض قابل قبول
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
sit right (negative) <idiom> U غیر قابل قبول
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
admissible stress U تلاش قابل قبول
popularity U قابل قبول عامه
admissible load U بار قابل قبول
credibility U قابل قبول بودن
to be valid U قابل قبول بودن
legal tender U پول قابل قبول
hard currencies U ارز قابل قبول
eligibly U بطور قابل قبول
permissible stress U خستگی قابل قبول
to hold water U قابل قبول بودن
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
admissibleness U بطور قابل قبول
primafacie U در بادی امر قابل قبول
acceptable quality level U سطح کیفیت قابل قبول
europatents U حق اختراع قابل قبول دراروپا
persona non grata U شخص غیر قابل قبول
cut off ratio U حداقل نرخ قابل قبول
acceptable alter nate product U فراورده مشابه قابل قبول
argumentum U یک سلسله دلایل قابل قبول
acceptable product U فراورده جانشین قابل قبول
add up <idiom> سازگار و قابل قبول به نظر رسیدن
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
careers U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
standards U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
operation exposure guide U حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
signaled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signalled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
wind aided U اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
seafolk U ملوانان
will U وصیت وصیت نامه
wills U وصیت وصیت نامه
willed U وصیت وصیت نامه
pea jacket U ژاکت ضخیم ملوانان
chanty U سرود ملوانان هنگام کار
chantey U سرود ملوانان هنگام کار
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
monkey jacket U نیمتنه کوتاه و چسبانی که ملوانان می پوشند
seabag U کیف پارچه یی محتوی لباس ملوانان
shore leave U مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
pea jacket or coat U جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
card U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
fearnought U یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
land shark U کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
wait on U خدمت رسیدن و خدمت کردن
subroutine U بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
the rank and file U سربازان
men U سربازان
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
service club U باشگاه سربازان
campoo U اردوی سربازان
paratroops U سربازان چترباز
draftees U سربازان وفیفه
troop housing U کوی سربازان
trooped U عده سربازان استواران
trooping U عده سربازان استواران
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
squad room U اطاق خواب سربازان
soldier's deposits U حسابهای پس انداز سربازان
tunic U کت کوتاه سربازان انگلیس
to send soldiers into the streets U سربازان را به خیابانها فرستادن
troops U افراد قسمتها سربازان
to drill soldiers U سربازان رامشق دادن
troop U عده سربازان استواران
tunics U کت کوتاه سربازان انگلیس
soldier's manual U ائین نامه راهنمای سربازان
The soldiers died from illness and hunger. U سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
wait upon U پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
ambushed U مخفی گاه سربازان برای حمله
ambush U مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushes U مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushing U مخفی گاه سربازان برای حمله
cannon fodder [soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed] U خوراک توپ [سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
swagger cane U عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
injunction U وصیت
testament U وصیت
injunctions U وصیت
bequests U وصیت
bequest U وصیت
testaments U وصیت
possessory will U وصیت تملیکی
contractual will U وصیت عهدی
testamentary U وصیت شده
nuncupative will U وصیت شفاهی
testaments U وصیت نامه
wills U وصیت کردن
wills U وصیت وصایا
wills U وصیت وصیتنامه
willed U وصیت وصایا
willed U وصیت کردن
will U وصیت وصیتنامه
will U وصیت وصایا
will U وصیت کردن
testament U وصیت نامه
willed U وصیت وصیتنامه
to make one's will U وصیت کردن
universal legacy U وصیت مطلق
make one's will U وصیت کردن
bequeathing U وصیت کردن
bequeathed U وصیت کردن
making a will U وصیت کردن
bequeath U وصیت کردن
testate U دارای وصیت
testate U وصیت کرده
make a will U وصیت کردن
bequeaths U وصیت کردن
he died intestate U بی وصیت مرد
hand down <idiom> U وصیت کردن
intestate U بدون وصیت
testamentary U مطابق با وصیت
intestate U متوفای بی وصیت
testator U وصیت کننده
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
law of succession U حقوق ارث و وصیت
willed U با وصیت واگذارکردن خواستن
will U با وصیت واگذارکردن خواستن
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
testamentary U وابسته به وصیت نامه
wills U با وصیت واگذارکردن خواستن
intestate U فاقد وصیت نامه
intestacy U فوت پیش از وصیت
testaments U تدوین وصیت نامه
to nuncupate a will U زبانی وصیت کردن
testament U تدوین وصیت نامه
intestate death U موت بدون وصیت
administration of a will U اجرای وصیت نامه
intestacy U نداشتن وصیت نامه
republication of will U اعاده اعتبار وصیت نامه
demise U انتقال دادن مال با وصیت
intestate U کسی که بدون وصیت می میرد
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
testate U وصیت کردن شهادت دادن
d. will U پیش نویس یا وصیت نامه
testacy U تهیه وتدوین وصیت نامه
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
begueath U تملیک مال به وسیله وصیت
probate U رونوشت گواهی شده وصیت نامه
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
intestate U کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com