Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
imbark
U
در کشتی سوار کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
Other Matches
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
on board a ship
U
سوار کشتی
on shipboard
U
سوار کشتی
To get on board.
U
سوار کشتی شدن
ships
U
سوار کشتی شدن سفینه
ship
U
سوار کشتی شدن سفینه
embarkation area
U
محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
on board
<idiom>
U
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
rigged
U
سوار کردن
take up
U
سوار کردن
rigs
U
سوار کردن
modulating
U
سوار کردن
modulate
U
سوار کردن
rig
U
سوار کردن
enchase
U
سوار کردن
assembled
U
سوار کردن
modulates
U
سوار کردن
assembles
U
سوار کردن
mounts
U
سوار کردن
mount
U
سوار کردن
assemble
U
سوار کردن
fabricated
U
سوار کردن
fabricating
U
سوار کردن
fabricates
U
سوار کردن
fabricate
U
سوار کردن
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
assemble
U
سوار کردن قطعات
modulate
U
سوار کردن موج
entrain
U
سوار کردن کشیدن
staging
U
سوار کردن جا دادن
embarks
U
درکشتی سوار کردن
rodeo
U
سوار کاری کردن
embarking
U
درکشتی سوار کردن
to give somebody a lift
U
کسی را سوار کردن
rodeos
U
سوار کاری کردن
setting up apparatus
U
دستگاه سوار کردن
modulates
U
سوار کردن موج
embarked
U
درکشتی سوار کردن
to give somebody a ride
U
کسی را سوار کردن
modulating
U
سوار کردن موج
install
U
سوار کردن جادادن
pick up
U
سوار کردن مسافر
take on
U
مسافر سوار کردن
installs
U
سوار کردن جادادن
assembled
U
سوار کردن قطعات
embark
U
درکشتی سوار کردن
assembles
U
سوار کردن قطعات
setting up
U
سوار کردن جاانداختن
sets
U
سوار کردن جاانداختن
mounting
U
سوار کردن وسایل
installing
U
سوار کردن جادادن
set
U
سوار کردن جاانداختن
remount
U
برگشتن دوباره سوار کردن
remounting
U
برگشتن دوباره سوار کردن
remounted
U
برگشتن دوباره سوار کردن
assemblages
U
انجمن عمل سوار کردن
assemblage
U
انجمن عمل سوار کردن
erecting
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts
U
برگشتن دوباره سوار کردن
erects
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
erect
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
erected
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
mounting
U
اسباب سوار شدن یا کردن
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
port of embarkation
U
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
piggyback
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
piggyback
<idiom>
U
روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
assembles
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assembled
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assemble
U
سوار کردن گردهمایی کردن
mount
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
mounts
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
to give one a lift
U
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
rail loading
U
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off
U
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off
U
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
floppy disks
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
modulation
U
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
sailed
U
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
sailings
U
با کشتی حمل کردن
sail
U
با کشتی حمل کردن
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
horse
U
اسب دار کردن سوار اسب کردن
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
cargo documentation
U
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
circumnavigate
U
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
reassembling
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
keels
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
ballast
U
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
keel
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
poop
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
wreck
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
wrecking
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
saluted
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
saluting
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
kentledge
U
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
to heave a ship down
U
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
interchanges
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com