Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
quad
U
در معنای چهار بار
quads
U
در معنای چهار بار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
kikalak design
U
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
Other Matches
atto
U
معنای پیشوندی با معنای یک تریلیونم یا بیلیونیوم یک بیلیون
smiley
U
فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
cross-in-square
U
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
U
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
U
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
U
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous
U
دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumvir
U
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetragonal
U
دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrahedron
U
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumana
U
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrangle
U
چهار گوش چهار دیواری
quadrangles
U
چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil
U
چهار ترک چهار گوشه
qyaternary
U
چهار واحدی چهار عضوی
non-
U
در معنای نه
negative
U
به معنای
negatives
U
به معنای
mono-
U
در معنای تک یا یک
pre
U
در معنای پیش از
kilo
U
در معنای یک هزار
sub-
U
در معنای کمتر
kilos
U
در معنای یک هزار
pre-
U
در معنای پیش از
denotation
U
معنای صریح
inter-
U
در معنای بین
connotations
U
معنای ضمنی
connotation
U
معنای ضمنی
anti-
U
به معنای "مخالف "
implication
U
معنای ضمنی
implications
U
معنای ضمنی
positive
U
در معنای بله
n
U
در معنای نانو
mini-
U
در معنای کوچک
hecto
U
پیشوندی به معنای یکصد
suffixix
U
لفظ معنای الحاقی
ultra-
U
در معنای بسیار بزرگ
atto
U
پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
ampersand
U
علامت چاپی & به معنای "و"
g
U
در معنای یک هزار میلیون
micro-
U
در معنای خیلی کوچک
semi-
U
در معنای نصف یا بخش
tera
U
پیشوندی به معنای یک تریلیونیم
significance
U
معنای مخصوص دارد
nano
U
پیشوندی به معنای یک بیلیونیم
nano
U
پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
nimbus
U
وندی به معنای باران زا
micro-
U
در معنای یک میلیونیوم واحد
nimbuses
U
وندی به معنای باران زا
super-
U
در معنای خیلی خوب یا قدرتمند
counter-
U
پیشوندی به معنای مخالف یاضد
semantics
U
معنای کلمات یا نشانها در برنامه ها
ambiguous
U
آنچه دو معنای ممکن دارد
significantly
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
multi-
U
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi
U
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
pico
U
پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
significant
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
null
U
حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
N.A
U
مخفف به معنای غیر قابل اجرا
m
U
علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
kara
U
به معنای رنگ سیاه
[در زبان ترکی]
alinik design
U
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
erase character
U
حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
RTFM
U
خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
u
U
جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
kb
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
IF statement
U
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
kilos
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
IF statement
U
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
kilo
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
handshakes
U
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshaking
U
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshake
U
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
semantics
U
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
prefixes
U
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefix
U
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
granted
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
com
U
پسوندی که به معنای این است که نام میدان اینترنت یک شرکت است و معمولاگ پایه آن در آمریکاست
cls
U
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
quadruple
U
چهار لا
quarter
U
چهار یک
quadrilateral
U
چهار بر
quadruples
U
چهار لا
tetrad
U
چهار
quadrupling
U
چهار لا
quadrilaterals
U
چهار بر
tetragon
U
چهار بر
quadrupled
U
چهار لا
four
U
چهار
quatre
U
چهار
quadrate
U
چهار یک
quadruped
U
چهار پا
quadrupeds
U
چهار پا
quartile
U
چهار یک
four way
U
چهار لولهای
quadrant
U
چهار یک دایره
quadrant
U
چهار گوش
tertramerous
U
چهار جزئی
quadrangular
U
چهار گوشه
point four
U
اصل چهار
footstools
U
چهار پایه
footstool
U
چهار پایه
four cycle
U
چهار چرخه
four dimensional
U
چهار بعدی
four o'clock
U
ساعت چهار
tetragon
U
چهار گوشه
four pole
U
چهار قطبی
long legged
U
چهار پایه
tetradactylous
U
چهار پنجهای
foursquare
U
چهار ضلعی
tetragon
U
چهار ضلعی
four way
U
چهار راه
tetrad
U
چهار عنصری
quadraple
U
چهار برابر
quadrate
U
چهار گوش
all fours
U
چهار دست و پا
backfour
U
چهار مدافع
quatrefoil
U
گل چهار گلبرگی
four
U
عدد چهار
cross legged
U
چهار زانو
quadrilaterals
U
چهار جانبه
quadrilaterals
U
چهار ضلعی
quadrivalent
U
چهار ارزشی
square dome
U
چهار طاقی
quadrivalent
U
چهار بنیانی
quadrilateral
U
چهار جانبه
quadrilateral
U
چهار ضلعی
tetrasyllabic
U
چهار هجائی
quadrisyllabic
U
چهار هجائی
double breasted
U
کت چهار دکمه
quadrifid
U
چهار شکافی
quadric
U
چهار تایی
qyaternary
U
چهار تایی
quads
U
چهار قلو
the four seasons
U
چهار فصل
the cardinal humours
U
چهار ابگونه
gallop
U
چهار نعل
galloped
U
چهار نعل
gallops
U
چهار نعل
twice is
U
دو دو تا چهار تا میشود
tetravalent
U
چهار بنیانی
tetravalent
U
چهار فرفیتی
quadruple
U
چهار گانه
quadruple
U
چهار تایی
quadrupled
U
چهار گانه
quadrupled
U
چهار تایی
creep
U
چهار دست و پا
squaring
U
چهار گوش
quad
U
چهار گوش
quad
U
چهار قلو
close
U
چهار گوشه
quadruplet
U
چهار گانه
quadruplets
U
چهار گانه
Wednesdays
U
چهار شنبه
square
U
چهار گوش
quads
U
چهار گوش
squared
U
چهار گوش
squares
U
چهار گوش
quadruples
U
چهار گانه
quadruples
U
چهار تایی
intersections
U
چهار راه
Wednesday
U
چهار شنبه
quadrupling
U
چهار تایی
tetrahedral
U
چهار ضلعی
tetrameter
U
چهار وزنی
tetramerous
U
چهار جزیی
intersection
U
چهار راه
tetrahedron
U
چهار وجهی
tetrahedral
U
چهار وجهی
tetraphyllous
U
چهار برگه
tetrapod
U
پروانه چهار پا
tetrastichous
U
چهار جزیی
tetrastich
U
چهار بیتی
tetratomic
U
چهار اتمی
tetrasporous
U
چهار هاگی
all eyes
U
چهار چشمی
tetrasporic
U
چهار هاگی
quadrupling
U
چهار گانه
quadripartite
U
چهار جزئی
cloister-vault
U
طاق چهار ترک
curb-roof
U
شیروانی چهار تکه
graticule
U
چهار خانه کردن
cross-vault
U
طاق چهار بخش
quadded cable
U
کابل چهار سیمی
it is 0 minutes past four
U
ده دقیقه از چهار می گذرد
mansard
U
شیروانی چهار ترک
phantomed cable
U
کابل چهار سیمی
cloverleaf
U
چهار راه اتوبان
stool
U
کرسی
[سه یا چهار پایه]
magnetic quadrupole
U
چهار قطبی مغناطیسی
Italian roof
U
بام چهار طرفه
inclosure
U
چهار دیواری حصار
it is four months old
U
چهار ماهه است
mooring swivel
U
مدور چهار راه
gridiron
U
شبکه چهار خانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com