English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disposal U در معرض دید قرارگرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
expose U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
Other Matches
expose to rays U در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
sit U قرارگرفتن
sits U قرارگرفتن
perched U قرارگرفتن
perches U قرارگرفتن
perch U قرارگرفتن
perching U قرارگرفتن
to rangeoneself U قرارگرفتن
center U درمرکز قرارگرفتن
heels U درپاشنه قرارگرفتن
centred U درمرکز قرارگرفتن
formation U ترتیب قرارگرفتن
centre U درمرکز قرارگرفتن
centered U درمرکز قرارگرفتن
centers U درمرکز قرارگرفتن
bring up the rear <idiom> U آخرهمه قرارگرفتن
backs U برپشت چیزی قرارگرفتن
back U برپشت چیزی قرارگرفتن
call on to the carpet <idiom> U مورد مواخذه قرارگرفتن
situation of a building U وضع قرارگرفتن بنا
draw fire <idiom> U مورد انتقاد قرارگرفتن
setup U وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
run the gauntlet <idiom> U درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
crowd the plate U نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
use up U تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
hull defilade U تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
impressionability U امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
air start U طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
novice U جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
tucks U درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking U درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
novices U جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
tuck U درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
susceptible U در معرض
exposed to U در معرض
on view U در معرض نمایش
stigmatist U در معرض تهمت
touch and go U در معرض خطر
stigmatic U در معرض تهمت
open to attack U در معرض حمله
on sight U در معرض دید
on risk U در معرض خطر
liable to danger U در معرض خطر
subjected to danger U در معرض خطر
displays U در معرض نمایش
display U در معرض نمایش
displayed U در معرض نمایش
displaying U در معرض نمایش
exposure U در معرض نهادن
weather U در معرض هواگذاشتن
weathered U در معرض هواگذاشتن
weathers U در معرض هواگذاشتن
exposures U در معرض نهادن
exposed U در معرض نهادن
insectile U در معرض هجوم حشرات
susceptibility U در معرض خطر بودن
vulnerable U درمعرض اسیب در معرض
insolate U در معرض افتاب گذاشتن
lee shore U ساحل در معرض باد
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
to put to the issue U در معرض داوری گذاشتن
endanger U در معرض خطر گذاشتن
endangers U در معرض خطر گذاشتن
endangering U در معرض خطر گذاشتن
endangered U در معرض خطر گذاشتن
put up for sale U به معرض فروش گذاشتن
vulnerability U در معرض تلفات بودن
subjects U در معرض قرار دادن
critically endangered species U گونه در معرض خطر
subjecting U در معرض قرار دادن
subject U در معرض قرار دادن
subjected U در معرض قرار دادن
hazards U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
exposed U در معرض دید جناح باز
radio detection U در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
to weather something U چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
actuble U قابل به معرض نمایش گذاردن
he is liable to become sick U در معرض ناخوش شدن است
on sale U در معرض فروش گذاشته شده
hazarded U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
to be vulnerable [exposed] to criticism U خود را در معرض انتقاد گذاشتن
hazarding U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
criminate U در معرض اتهام قرار دادن
problem program U برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
subjecting U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
subjects U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjected U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
ret U در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
unwarned exposed U به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
unwarned exposed U یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
exposure U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposures U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness U خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
overexpose U بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
restricted propellant U سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
stymies U قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied U قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing U قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie U قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
flag U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
possitive stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
negative stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
obstructions U خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction U خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
burned U کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
tally ho U در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است
dry rot U پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com