English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
geologize U در زمین شناسی کارکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psychological moment U موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
to work with a will U بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
earth science U زمین شناسی
science of geology U زمین شناسی
geology U زمین شناسی
geostrategy U زمین شناسی
geological U زمین شناسی
pleistocene U عهدچهارم زمین شناسی
geobiology U زمین زیست شناسی
geological survey U سازمان زمین شناسی
geochronology U باستان شناسی زمین
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
geologic U وابسته به زمین شناسی
alcoves U اشیانه زمین شناسی
geological U وابسته به زمین شناسی
alcove U اشیانه زمین شناسی
geologically U از لحاظ زمین شناسی
geology U دانش زمین شناسی
formations U تشکیلات زمین شناسی
geologic survey U مطالعه زمین شناسی
Anisic U اشکوب آنیزین [زمین شناسی ]
cretaceous U دوره زمین شناسی کرتاسه
geoscience U علوم مربوط به زمین شناسی
Anisian U اشکوب آنیزین [زمین شناسی ]
mesozoic era U دوران دوم زمین شناسی
jural U دورهء زمین شناسی ژوراسیک
jura U دورهء زمین شناسی ژوراسیک
geogonostical U مربوط بعلم زمین شناسی
geogonostic U مربوط بعلم زمین شناسی
geologize U ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
geologize U مطالعه علم زمین شناسی کردن
paleocene U قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
dike U رگههای سنگ اذین در زمین شناسی
precambrian U قبل از دوره زمین شناسی کامبریان
intrusive bodies U ساختمانهای زمین شناسی بیرون زده
permian U وابسته بدوره زمین شناسی پرمیان
index fossil U سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
tectonics U مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی
neocene U قسمت اخیر عهد سوم زمین شناسی
stratigraphy U وضع وساختمان طبقات زمین چینه شناسی
speleology U مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
geochronology U شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
mesozoic U وابسته بدوره زمین شناسی بین " پرمیان " و " دوره سوم "
neozoic U وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
phytography U طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
geochronometry U اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
eocene U دوره زمین شناسی >ایوسن < در عهد سوم که بین >پلیوس < و اکیگوسن بوده
paleozoic U وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
entomology U حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
bacteriologic U مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
lateral meniscus U منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
goes U کارکردن
go U کارکردن
inactivate U بی کارکردن
work U کارکردن
acted U کارکردن
to pull together U با هم کارکردن
worked U کارکردن
act U کارکردن
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
speeds U سریع کارکردن
speeding U سریع کارکردن
toa for a job or position U درخواست کارکردن
upping U اجرا یا کارکردن
runs U کارکردن موتور
cowork U باهم کارکردن
run U کارکردن موتور
to paddle one's own canoe U مسقلانه کارکردن
overlabour U زیاد کارکردن
cooperate U باهم کارکردن
to work together U باهم کارکردن
to pull a lone oar U تنها کارکردن
counterwork U برخلاف کارکردن
to work cheap U بامزدکم کارکردن
to act jointly U باهم کارکردن
speed U سریع کارکردن
fag U سخت کارکردن
collaborate U باهم کارکردن
upped U اجرا یا کارکردن
fags U سخت کارکردن
slaved U سخت کارکردن
slaves U سخت کارکردن
up U اجرا یا کارکردن
slaving U سخت کارکردن
overworked U زیاد کارکردن
operation U کارکردن با یک وسیله
overwork U زیاد کارکردن
slave U سخت کارکردن
overworking U زیاد کارکردن
collaborated U باهم کارکردن
overworks U زیاد کارکردن
collaborates U باهم کارکردن
collaborating U باهم کارکردن
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
moonlights U بطور قاچاقی کارکردن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
moonlighting U بطور قاچاقی کارکردن
moonlighted U بطور قاچاقی کارکردن
passages U رویداد کارکردن مزاج
knuckle down <idiom> U مشتاقانه شروع به کارکردن
moonlight U بطور قاچاقی کارکردن
passage U رویداد کارکردن مزاج
do the trick <idiom> U خیلی خوب کارکردن
fit to work U اماده برای کارکردن
fit to work U شایسته یاقابل کارکردن
geared U کردن اماده کارکردن
dejecta U کارکردن مزاج مریض
function U عمل کردن کارکردن
functioned U عمل کردن کارکردن
functions U عمل کردن کارکردن
qualified for work U شایسته یاقابل کارکردن
to act independently of others U مستقلانه یا جداگانه کارکردن
gears U کردن اماده کارکردن
gear U کردن اماده کارکردن
automation U بطور خودکار کارکردن
refits U دوباره اماده کارکردن
refit U دوباره اماده کارکردن
refitted U دوباره اماده کارکردن
refitting U دوباره اماده کارکردن
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
to work it <idiom> U روی چیزیی کارکردن و حل کردن
telecommuting U عمل کارکردن با کامپیوتر در یک محل
geometrize U از روی قواعد هندسی کارکردن
labourvi U رنج بردن سخت کارکردن
drudge U جان کندن بیمیلانه کارکردن
drudges U جان کندن بیمیلانه کارکردن
to turn over U واژگون کردن کارکردن دراوردن
to work at a high pressure U با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
grinds U اسیاب شدن سخت کارکردن
grind U اسیاب شدن سخت کارکردن
To work like a beaver . U مشتاقانه وتر وفرز کارکردن
frob U کارکردن با دسته فرمان وماوس
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
neurologic U وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
kinematics U حرکت شناسی جنبش شناسی
typology U گونه شناسی نوع شناسی
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
burns U کارکردن موتور راکت طبق برنامه
burn U کارکردن موتور راکت طبق برنامه
crack the whip <idiom> U باعث سخت کارکردن شخصی شدن
to do a lesson U درسی راروان کردن سردرسی کارکردن
dabbling U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbled U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
serials U کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
serial U کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
reliability U توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
specification U کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
dabble U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
wet weight U وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
reliability U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
fault U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
degradation U اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
faulted U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
ornithology U پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com