English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in the year one U در زمان بسیار پیش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rapid U وسیله یا حافظهای که زمان دستیابی آن بسیار کوتاه است
real time U سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
Other Matches
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presents U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
multifarious U بسیار
unco U بسیار
all U بسیار
lot U بسیار
detestable U بسیار بد
longeval U بسیار زی
oftentimes U بسیار
much U بسیار
thousand and one U بسیار
multiplicity U بسیار
very little U بسیار کم
no end of U بسیار
out and a way U بسیار
rotten <adj.> U بسیار بد
overly U بسیار
lousy <adj.> U بسیار بد
terrible <adj.> U بسیار بد
awful <adj.> U بسیار بد
very U بسیار
desperate U بسیار بد
immortally U بسیار
plenty U بسیار
so mush U بسیار
sopping U بسیار
an abundance of U بسیار
sadly U بسیار بد
muckle U بسیار
all- U بسیار
multiped U بسیار پا
far and away U بسیار
many U بسیار
beastby U بسیار
not a lettle U بسیار
ever so U بسیار
precious U بسیار
clinking U بسیار
powerfully U بسیار
sorely U بسیار
parlous U بسیار
far U بسیار
abundant U بسیار
lashongs U بسیار
awfully U بسیار
numerous U بسیار
seldom U بسیار کم
galore U بسیار
by far U بسیار
mickle U بسیار
mickle or muckle U بسیار
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
many books U کتابهای بسیار
death trap U بسیار خطرناک
death traps U بسیار خطرناک
dirt cheap U بسیار ارزان
high-pitched U بسیار شیبدار
well-to-do <idiom> U بسیار ثروتمند
heavy poll U ارا بسیار
polygons U بسیار پهلو
superb U بسیار خوب
superbly U بسیار خوب
finest U بسیار اماده
fined U بسیار اماده
polygraph U بسیار نویس
polygraphs U بسیار نویس
fine U بسیار اماده
regiments U گروه بسیار
regiment U گروه بسیار
heart break U اندوه بسیار
be unable to say boo to a goose U بسیار ترسو
all-powerful U بسیار نیرومند
ad nauseam U بسیار زننده
deluxe U بسیار زیبا
hairline rule U خط بسیار نازک
wary U بسیار محتاط
e. use ful U بسیار سودمند
overweening U بسیار مغرور
of great importance U بسیار مهم
delightsome U بسیار دلپسند
multivincular U بسیار پیوند
multocular U بسیار چشم
elongated U بسیار بلندولاغر
monstrosity U شرارت بسیار
main U بسیار مهم
dozens of girls U ذختران بسیار
herculean U بسیار دشوار
squeaky clean U بسیار تمیز
thoroughgoing U بسیار دقیق
colossal U بسیار بزرگ
wedded U بسیار علاقمند
multitudinously U با گروه بسیار
polygon U بسیار پهلو
daylights U بسیار ترسناک
clued-up U بسیار مطلع
cloying U بسیار احساساتی
multisonant U بسیار صدا
meticulosity U دقت بسیار
multisonous U بسیار صدا
excessive U بسیار یا بزرگ
tiny U بسیار کوچک
tiniest U بسیار کوچک
much rain U باران بسیار
many persons U مردمان بسیار
overly U بسیار گرانه
terrible U بسیار بد سهمناک
multi-millionaires U بسیار ثروتمند
multi-millionaires U بسیار پولدار
multi-millionaire U بسیار ثروتمند
multi-millionaire U بسیار پولدار
low-rise U نه بسیار بلند
much pleased U بسیار خوشتود
much was said U بسیار چیزهاگفته شد
gelid U بسیار سرد
tinier U بسیار کوچک
all right <idiom> U بسیار خوب
extras U بسیار خیلی
multiform U بسیار شکل
extra- U بسیار خیلی
extra U بسیار خیلی
monstrosities U شرارت بسیار
multidentate U بسیار دندان
desperate U بسیار سخت
multangular U بسیار گوشه
v.l.f. U بسامد بسیار کم
pleophagous U بسیار خوار
polygram U شکل بسیار خط
polyhistor U بسیار دانی
devilish U بسیار بد اهریمنی
polyhistor U دانش بسیار
polyphagous U بسیار غذا
polyphonic U بسیار صدا
polyphonous U بسیار صدا
polysemous U بسیار معنی
polystomatous U جانور بسیار
polystome U جانور بسیار
chasm U فرق بسیار
chasms U فرق بسیار
stunning U بسیار خوب
polygonal U بسیار پهلو
polygonal U بسیار گوشه
heartbreak U اندوه بسیار
infernality U زشتی بسیار
point device U بسیار درست
pointdovice U بسیار درست
primordial U بسیار کهن
dammit U فحش بسیار
damn U فحش بسیار
primes U بسیار مهم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com