Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
plead
U
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded
U
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads
U
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
go to law
U
اقامه دعوی کردن دادخواهی کردن عارض شدن
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
set up
U
اقامه یا طرح کردن تولید کردن
appeal
[to]
or
[for]
U
درخواست
[برای]
[استیناف در دادگاه]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
advancing
U
اقامه کردن
raises
U
اقامه کردن
poses
U
اقامه کردن
raise
U
اقامه کردن
posed
U
اقامه کردن
posing
U
اقامه کردن
advance
U
اقامه کردن
advances
U
اقامه کردن
pose
U
اقامه کردن
put in
U
اقامه کردن
preferring
U
اقامه کردن
adduee
U
اقامه کردن
alleges
U
اقامه کردن
alleging
U
اقامه کردن
prefer
U
اقامه کردن
allege
U
اقامه کردن
prefers
U
اقامه کردن
brings
U
اقامه کردن
bringing
U
اقامه کردن
bring
U
اقامه کردن
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requested
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requisitioning
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisition
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions
U
درخواست کردن درخواست وسایل
adduce
U
اقامه کردن تقدیم کردن
adducing
U
اقامه کردن تقدیم کردن
adduced
U
اقامه کردن تقدیم کردن
adduces
U
اقامه کردن تقدیم کردن
pretends
U
دروغی اقامه کردن
pretending
U
دروغی اقامه کردن
pretend
U
دروغی اقامه کردن
lodge a complaint
U
اقامه دعوی کردن
producing
U
اقامه ارائه کردن
account
U
دلیل موجه اقامه کردن
produced
U
اقامه کردن ارائه دادن سند
produces
U
اقامه کردن ارائه دادن سند
lodge a complaint against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
produce
U
اقامه کردن ارائه دادن سند
bring a suit against a person
U
اقامه دعوی علیه کسی کردن
acclaim
U
ادعا کردن
acclaimed
U
ادعا کردن
lay claim to
U
ادعا کردن
professes
U
ادعا کردن
professing
U
ادعا کردن
assert
U
ادعا کردن
acclaiming
U
ادعا کردن
contended
U
ادعا کردن
asserted
U
ادعا کردن
to put in for
U
ادعا کردن
profess
U
ادعا کردن
asserting
U
ادعا کردن
contend
U
ادعا کردن
acclaims
U
ادعا کردن
contends
U
ادعا کردن
asserts
U
ادعا کردن
exparte
U
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
pretend to
U
دعوی یا ادعا کردن
professes
U
ادعا یا افهار کردن
call someone's bluff
<idiom>
U
ثابت کردن ادعا
re claim
U
مجددا ادعا کردن
have it
<idiom>
U
گفتن ،ادعا کردن
professing
U
ادعا یا افهار کردن
profess
U
ادعا یا افهار کردن
claiming
U
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claimed
U
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claimed
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claims
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
waiver
U
صرف نظر کردن از ادعا
claiming
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim
U
مدعی به مطالبات ادعا کردن
bluser out
U
با لاف گزاف ادعا کردن
claims
U
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim
U
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
pretend
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
requesting
U
تقاضا کردن درخواست کردن
applying
U
صدق کردن درخواست کردن
begged
U
استدعا کردن درخواست کردن
petitions
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioning
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
cry off
U
تقاضا کردن درخواست کردن
request
U
تقاضا کردن درخواست کردن
petitioned
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
petition
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
requested
U
تقاضا کردن درخواست کردن
apply
U
صدق کردن درخواست کردن
requests
U
تقاضا کردن درخواست کردن
begs
U
استدعا کردن درخواست کردن
applies
U
صدق کردن درخواست کردن
beg
U
استدعا کردن درخواست کردن
praying
U
درخواست کردن
entreated
U
درخواست کردن
solicits
U
درخواست کردن
soliciting
U
درخواست کردن
entreat
U
درخواست کردن
solicited
U
درخواست کردن
applies
U
درخواست کردن
entreating
U
درخواست کردن
to make an application
[to apply]
U
درخواست کردن
implore
U
درخواست کردن از
prays
U
درخواست کردن
entreats
U
درخواست کردن
implores
U
درخواست کردن از
speak for
<idiom>
U
درخواست کردن
demanded
U
درخواست کردن
plead with
U
درخواست کردن
pray
U
درخواست کردن
demands
U
درخواست کردن
solicit
U
درخواست کردن
imploring
U
درخواست کردن از
supplicate
U
درخواست کردن
applying
U
درخواست کردن
apply
U
درخواست کردن
demand
U
درخواست کردن
prayed
U
درخواست کردن
implored
U
درخواست کردن از
to ask too much
U
بیش از حد درخواست کردن
indents
U
سفارش درخواست کردن
boning
U
خواستن درخواست کردن
solicit
U
درخواست یا تقاضا کردن از
requisition
U
درخواست رسمی کردن
indent
U
سفارش درخواست کردن
solicited
U
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
U
درخواست یا تقاضا کردن از
to a oneself for help
U
درخواست کمک کردن
solicits
U
درخواست یا تقاضا کردن از
requisitioning
U
درخواست رسمی کردن
indenting
U
سفارش درخواست کردن
requisitions
U
درخواست رسمی کردن
to deny somebody a wish
U
درخواست کسی را رد کردن
call for fire
U
درخواست اتش کردن
to apply for leave
U
درخواست مرخصی کردن
boned
U
خواستن درخواست کردن
bones
U
خواستن درخواست کردن
bone
U
خواستن درخواست کردن
to reject
[refuse]
an application
U
درخواست نامه ای را رد کردن
requisitioned
U
درخواست رسمی کردن
mission call
U
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
call for ..... under the credit
U
درخواست کردن ..... تحت اعتبار
to ask somebody for
[about]
something
U
از کسی چیزی درخواست کردن
sued
U
به دادگاه شکایت کردن
sue
U
به دادگاه شکایت کردن
suing
U
به دادگاه شکایت کردن
sues
U
به دادگاه شکایت کردن
jurisdiction
U
تسلیم دادگاه کردن
apply
U
درخواست کردن شامل حال بودن
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
to file a petition
U
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
applying
U
درخواست کردن شامل حال بودن
applies
U
درخواست کردن شامل حال بودن
subsequent filing
[application, documents]
U
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
to ask specifically about something
U
چیزی را به طور خاص درخواست کردن
court martial
U
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
remit
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
to apply to a court
U
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
to seek redress in court
U
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
to have recourse to a court
U
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
remits
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitted
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitting
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
lean on
<idiom>
U
اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
to withdraw an application
U
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
to file an application to somebody
U
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
rogatory commission
U
موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
to have recourse to arbitration
U
به دادگاه حکمیت رجوع کردن
[حقوق]
to apply to the court of arbitration
U
به دادگاه حکمیت رجوع کردن
[حقوق]
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
serve a sentence
U
به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
prize courts
U
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
U
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
parquet
U
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
manadamus
U
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet
U
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com